و-این مرتیه است، که دروغ گفت، چنین گفت: من اوّمانش (ایمانیس) شاه خوزستانم.
ز-این چیترتخم است، که دروغ گفت، چنین گفت: من شاه سارگارتیم، از دودمان هووخشتر.
ح-این وهییزدات است، که دروغ گفت، چنین گفت: من بردیه پسر کوروش هستم، من شاهم.
ط-این ارخ است، که دروغ گفت، چنین گفت: من بختنصّر پسر نبونیدم، من شاه بابلم.
ی-این فراد است، که دروغ گفت، چنین گفت: من شاه مروم.
ک-این سکونخای سکائی است (فقط بپارسی و عیلامی نوشته شده).
چنین است مضامین کتیبههای بزرگ و کوچک بیستون. چیزی، که در بادی امر جلب توجّه میکند، مکرّراتی است، که در این کتیبهها دیده میشود و جهت آن باید از اینجا باشد، که داریوش امکان خراب یا محو شدن قسمتهائی را از کتیبهها پیشبینی میکرده و خواسته است، که اگر جاهائی از میان رفت، جاهای دیگر باقیمانده مطلب را برساند و نیز باید در نظر داشت، که اکنون، وقتی که میخواهیم، بمطلبی توجه خواننده را مخصوصا جلب کنیم، زیر عبارت را خط میکشیم، یا آن عبارت را بخطّی درشتتر مینویسیم، ولی در آن زمان هیچکدام از این نوع وسایل معمول نبوده و داریوش برای جلب توجه بمطلبی، آن را تکرار کرده یا، بهعبارتدیگر، همان مطلب را در دفعۀ دوّم نویسانده.
سوم-آثار تختجمشید
داریوش، چنانکه معلوم است، در زمان صلح بیشتر به مسافرتها در ایالات اشتغال داشت و، اگر هم در جائی توقّف طولانی میکرد، پارس را بر بابل و شوش و همدان ترجیح میداد و بهمین جهت در پارس در محلّی، که امروز به تخت جمشید معروف است و یونانیها آن را پرسپولیس نامیدهاند، بناهای زیاد کرده.
تختجمشید در مرودشت پارس تقریباً در یک فرسنگی خرابههای استخر