برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۶۹۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خارجی‌ها خو کنند. با وجود این تمام لباس مادی را، که خیلی غریب و خارجی بود، اتّخاذ نکرد. مثلا شلوار و جامۀ بلند را، که به زمین کشیده می‌شد و تیار را نپوشید، بل لباسی پوشید، که حدّ وسط لباس مادی و پارسی بود و، اگر در تجمّل بلباس مادی نمی‌رسید، بیش از آن بر شهامت دلالت می‌کرد. اسکندر این لباس را هنگامی می‌پوشید، که می‌خواست با خارجی‌ها حرف بزند یا در میان دوستان محرم خود بود. بعد او این لباس را در موقع بار حضور می‌پوشید. مقدونیها از تغییر لباس خوشنود نبودند، ولی، چون صفات خوب اسکندر را در نظر می‌گرفتند، با اغماض باین رفتار او می‌نگریستند: اسکندر، که بدنش از زخمهای التیام یافته پوشیده بود، به تازگی تیری به پایش آمده استخوان کوچک یکی از ساقهایش را انداخت. در موقع دیگر با سنگ چنان ضربتی بگردن او وارد آوردند، که بر اثر آن مدّتی خوب نمی‌دید. با وجود این احوال او همواره جان خود را بمخاطرات می‌انداخت.

حرکت اسکندر به باختر بقصد بسّوس

آرّیان گوید (کتاب ۳، فصل ۸، بند ۳) پس از آن اسکندر از زادراکرت حرکت کرده در شهر سوسیا[۱] یکی از شهرهای آریان (مقصود هراتی‌ها است) به خاک این مردم رسید.

ساتی‌برزن والی آن باستقبال اسکندر آمد و به ایالت خود ابقاء شد. اسکندر آناکسیپ[۲] را با چهل کماندار سواره مأمور کرد، که این ولایت را از آزار قشون مقدونی، در موقع عبورش از اینجاها، حفظ کند. بعد مورّخ مزبور چنین نوشته (کتاب ۳، فصل ۹، بند ۱) پارسی‌ها به اسکندر خبر دادند، که بسّوس لباس ارغوانی در بر کرده، خود را اردشیر نامیده و شاه آسیا خوانده. پارسی‌هائی، که نزد او رفته‌اند، و نیز باختری‌ها به او کمک می‌کنند و او از سکاها یاری می‌طلبد. اسکندر تمام قشون خود را جمع کرده بطرف باختر راند. در این احوال فیلیپ از ماد وارد شد و سواره‌نظام خارجی را، که در تحت امر او بود، آورد و نیکانور رئیس هی‌پاس‌پیست‌ها درگذشت. بعد به اسکندر خبر رسید، که ساتی‌برزن آناکسیپ و دستۀ او را کشته، هراتی‌ها را شورانیده و آنها در پایتخت‌شان (مقصود کرسی است)، که


  1. Susia.
  2. Anaxippe.