برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۷۰۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نطق بلون[۱]

صاحب‌منصبی بود بلون نام، که مردی رشید، ولی خشن بشمار می‌رفت، زیرا از سربازی به درجۀ صاحب‌منصبی رسیده بود و به کارهای زمان صلح عادت نداشت. او، چون دید، که پس از نطق فیلوتاس سکوت محض حکمفرما است، با جرئتی که در حیوانات سبع دیده می‌شود، برخاست و چنین گفت: بخاطر آرید، که چند دفعه هرکدام از شما را از خانه‌ای راندند، از این جهت که آن خانه برای بندگان پست فیلوتاس انتخاب شده بود و این بندگان را بر رفقای جنگی او ترجیح دادند. ارّابه‌های فیلوتاس، که مملوّ از طلا و نقره بود، تمام کوچه‌ها را پر می‌کرد. هیچ‌کدام از رفقایش در همسایگی منزل او نمی‌توانست جائی بیابد. قراولانی که خواب او را محترم می‌داشتند، همه را دور می‌کردند، تا صدا یا سکوت صحبت آرامشان، این زن لطیف را بیدار نکند. او هم‌وطنان خشن خود را استهزاء می‌کرد و آنها را از اهل فریگیّه یا پافلاگونیّه می‌خواند. با وجود اینکه در مقدونیّه تولّد یافته بود، سرخ نمی‌شد از اینکه هم‌وطنانش بتوسّط مترجم با او صحبت می‌کردند. او، که ژوپیتر را فضول می‌خواند، از این جهت که اسکندر را پسر خود دانسته، چگونه حاضر شده، که عقیدۀ غیب‌گوی آمّون را درباره‌اش بپرسند؟وقتی که او بر ضدّ پادشاه خود کنگاش می‌کرد، عقیده ژوپیتر را نپرسید، حالا می‌خواهد که چنین کنند، تا به پدرش، که در ماد است، فرصت حرکت بدهند و او با خزانه‌ای، که در حفاظت خود دارد، تمام اراذل و اوباش این لشکر را با خود همراه گرداند. نزد غیب‌گوی آمّون باید کس فرستیم، ولی نه برای اینکه از ژوپیتر چیزی بپرسد، که از دهن پادشاهمان شنیده‌ایم و می‌دانیم، بل برای شکرگزاری و برای تقدیم ادعیه، که او (یعنی خدا) بهترین پادشاه را به‌سلامت دارد.

پس از این نطق هیجانی غریب در شنوندگان روی داد و از دسته قراولان پادشاهی فریاد برآمد، که پدرکش را سنگسار کنند. فیلوتاس را این فریادها بد نمی‌آمد، زیرا می‌ترسید، که بعد به بدترین عقوبتها و زجرها مبتلا گردد، ولی در این


  1. Belon.