برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۷۶۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مقدونی، که در جنگی از خارجیها شکست خورده بودند، ساخته شده بود. از مدعوّین آنهائی، که مسنّ‌تر بودند، از خواندن این اشعار، که به مقدونی‌ها خیلی برمی‌خورد، مکدّر شده از شاعر و سازنده‌ها بد گفتند، ولی اسکندر و محبوبین او روی به سازندگان کرده گفتند، بزنید و بخوانید. کلیتوس، که مست بود برآشفت و گفت: این توهینی است، که نسبت به مقدونی‌ها در پیش چشم خارجیها و خارجیهای دشمن می‌شود. شکست مقدونیها یک بدبختی بود، ولی به هرحال آنها بهتر از اشخاصی هستند، که مقدونیها را توهین می‌کنند. اسکندر جواب داد: کلیتوس، این یک بدبختی نبود، بل بی‌حمیّتی و بی‌غیرتی بود. تو با دفاع آنها فی‌الواقع از خودت دفاع می‌کنی. پس از این سخن، کلیتوس از جا برخاسته گفت: این همان بی‌حمیّت است، که وقتی که شما پسر خدا، پشت به شمشیر سپهرداد کردید، جان شما را نجات داد (به جنگ گرانیک صفحۀ ۱۲۵۲ رجوع شود، از این حرف معلوم می‌شود، که اسکندر می‌خواسته از حملۀ سپهرداد فرار کند). خونهای مقدونیها و زخمهای آنها است، که شما را چنان بزرگ کرده، که نمی‌خواهید پسر فیلیپ باشید و خود را پسر خدای آمّون می‌دانید. این توبیخ فوق‌العاده به اسکندر گران آمد و به کلیتوس چنین گفت: «ای نابکار، تو می‌خواهی با این حرف و بدگوئی‌هائی، که از من همواره می‌کنی، مقدونیها را بر من بشورانی». کلیتوس جواب داد: «اسکندر، ما رشک می‌بریم بحال کسانی، که مردند و ندیدند، که تن مقدونیها را چوبهای مادیها پاره‌پاره می‌کند و برای اینکه پادشاه خود را ببینند مجبور نشدند، به حمایت پارسیها متوسل گردند» (از این حرف معلوم است، که اسکندر مقدونیها را بدست مادیها مجازات می‌کرده و پارسی‌ها از عملۀ خلوت و مستحفظین او بودند) اسکندر پس از این حرف فحشی زیاد به کلیتوس داد و از جا برخاست، تا بطرف او رود، ولی آنهائی که مسنّ‌تر بودند، سعی کردند، که هنگامه را فرونشانند. بعد اسکندر رو به کسنودوخ کاردی[۱] و آرته‌میوس کلوفونی[۲] کرده


  1. Xenodochus de Cardie.
  2. Artemius le Colophonien.