میکرد و ایرانیهای قدیم دروغ را یکی از بزرگترین ارواح بد میدانستند.
خانواده - طبقات شکل حکومت
خانواده بر اقتدار پدر یا بزرگتر خانواده تشکیل شده بود.
زن، اگرچه اختیاراتی نسبت به شوهر نداشت، با وجود این بانوی خانه محسوب میشد و کلیة چنین بنظر میآید، که مقام زنها نزد آریانهای ایرانی بهتر از مقام آنها در نزد مردمان دیگر بوده، اولاد تابع محض پدر بودند، رئیس خانواده در عهود بسیار قدیم در آن واحد قاضی و مجری آداب مذهبی بود زیرا در این ادوار از جهت سادگی آداب مذهبی طبقۀ روحانیین وجود نداشت.
یکی از تکالیف حتمی رئیس خانواده این بود، که مراقب اجاق خانواده بوده نگذارد آتش آن خاموش شود. اجاق خانواده در جای معین واقع و مورد احترام بود.
عدّۀ طبقات چنانکه از آوستا دیده میشود سه است: روحانیون، مردان جنگی و برزگران، ولی در عهود بسیار قدیم طبقۀ روحانیون وجود نداشت: اجراء آداب مذهبی و قربان کردن را رؤساء خانوادهها بر عهده داشتند. شکل حکومت در این ازمنه ملوک ملوکالطوایفی است: از چند خانواده تیرهای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که (ویس) میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب مییافت و محل سکنای آن بلوک بود، که در آن زمان (گئو) مینامیدند، چند عشیره قوم یا مردمی را تشکیل میکرد و محل سکنای آن را، که ولایت بود دهیو میگفتند. رؤسای خانوادهها رئیس تیره و رؤسای تیرهها رئیس قبیله را انتخاب میکردند. رئیس قوم یا ولایت نیز در اوائل انتخابی بود، ولی، چون فرماندهی لشکر را در موقع جنگ بعهده داشت، بعدها بر اختیارات خود افزود، ولی نه به اندازهای، که اختیارات رؤسای خانوادهها و تیرهها بکلی ملغی گردد. رئیس تیره را ویسپت و رئیس قوم یا مردم را دهیوپت مینامیدند. وقتی که چند مردم یا چند ولایت در تحت حکومت یک نفر واقع میشدند او را شاه بزرگ میخواندند. دهیوپتها فیالواقع امراء یا پادشاهان کوچکی بودند، که نسبت بشاه بزرگ حال دستنشاندگی داشتند. اینها میبایست باجی بدهند یا هدایائی به دربار بفرستند و در موقع جنگ سپاهی برای شاه تهیه کنند.
اکثر پهلوانان داستانهای قدیم ما دهیوپتهائی بودند، که هرکدام حکومت ولایت