آژما[۱] را قرار داد، بعد به سواران تیرانداز امر کرد، از پیش بروند و پیادهنظام پادشاهی، که در تحت فرماندهی سلکوس بود، از عقب آنها حرکت کند. پس از آن دستۀ آژمای پادشاهی و سایر هیپاسپیستها میآمدند. در پهلوهای فالانژ، تیراندازان و آگریانها و فلاخنداران جا داشتند.
اسکندر پس از اینکه ترتیب جنگی قشون پروس را در نظر گرفت و نیّت او را دریافت، تصمیم کرد حمله برد، ولی نه بقلب، که قوی بود، بل به پهلوهای دشمن، زیرا، چون سوارهنظام اسکندر بیش از سوارهنظام پروس بود، میتوانست از پهلوهای صفوف هندی گذشته پشت آن را بگیرد. سنوس هم دستور داشت، که با دستۀ خود و دسته دمتریوس[۲] بجناح راست حمله کرده از پهلوهای هندیها بگذرد و، همینکه دید، اسکندر با سوارهنظام دشمن در گیرودار است، سعی کند، که پشت هندیها را بگیرد (همانجا، بند ۲).
جدال دو لشکر
اسکندر بنا بر نقشۀ خود با سوارهنظام زبده از جا کنده بجناح چپ پروس حمله کرد و، همینکه به تیررس دشمن رسید، هزار نفر سوار تیرانداز را بجناح چپ هندیها حرکت داد و خودش بطرف پهلوهای دشمن تاخت. با وجود این، سوارهنظام هندی جمع شد و صفوف خود را تنگ بهم اتّصال داد، تا در مقابل این ضربت پا فشارد، ولی در این احوال سنوس در عقب هندیها پدید آمد و هندیها مجبور شدند سوارهنظام خود را بدو قسمت تقسیم کرده قسمت زبده و بیشتر را در مقابل اسکندر وادارند و قسمت دیگر را در مقابل سنوس. از اجرای این ترتیب اختلالی موقتاً برای هندیها رو داد و اسکندر از موقع استفاده کرده فشار آورد. بر اثر این فشار صفوف هندیها از هم گسیخت و آنها مجبور شدند جمع شده فیلها را برای خودشان سنگر قرار دهند. فیلبانها فیلها را بطرف مقدونیها راندند. فالانژ مقدونی باران تیر به فیلها و هندیها ببارید و گیرودار شروع شد. آرّیان گوید، که این جدال به هیچیک از گیرودارهای سابق،