برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۸۷۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

از آن اسکندر هفس‌تیون را مأمور کرد قلعه‌ای در اینجا بسازد و نیز دستور داد برای آبادی محل چاه‌هائی کنده آب بدست آرد. هنگامی، که عمله کار می‌کردند، چند نفر هندی بر آنها تاخته و، پس از زدوخوردی، چند نفر را کشته و عدّه‌ای کشته داده، فرار کردند. اسکندر دسته‌ای از سپاهیان خود فرستاد، تا کارگرها را حمایت کنند.

روایات دیگر

از زمان حرکت اسکندر از رود هیفاز تا اینجا بیشتر روایت آرّیان را متابعت کرده‌ایم، زیرا مورّخ مذکور این قسمت را مشروح‌تر نوشته و دیگر، چون منابع تاریخ او یادداشت‌های بطلمیوس و اریستوبول بوده، اسامی مردمان و محلّ‌ها را بالنّسبه بهتر و روشن‌تر ذکر کرده.

روایات دیگران از قبیل دیودور، پلوتارک و کنت‌کورث نیز در همین زمینه است، ولی تفاوتهائی هم هست، که هرچند مهمّ نیست، با وجود این ذکر می‌کنیم.

جنگ با سیب‌ها[۱]

دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۹۶) چون اسکندر بمحلّ التقای رود هیداسپ و آسه‌زین رسید، سربازها را پیاده کرده بقصد سیب‌ها رفت. این مردم می‌گفتند، اعقاب اشخاصی هستند، که با هرکول کوه آأُرن را محاصره کردند و، پس از اینکه بهره‌مند نشدند، هرکول آنها را در اینجا نشاند. اسکندر اردوی خود را نزدیک یک شهر نامی زد. اعاظم اهالی با هدایای گران‌بها نزد اسکندر آمده و نژاد خودشان را تذکّر داده اظهار انقیاد کردند.

او رفتار آنها را ستود و آزادیشان را رعایت کرد. بعد به جنگ مردمان مجاور رفت و بزودی به مردم آگالاس[۲] برخورد. قوّه اینها چهل‌هزار پیاده و سه هزار سوار بود. مردم مزبور بر اثر جدال تلفات زیاد داده و شکست خورده بشهر هم‌جوار پناهنده شدند. اسکندر شهر مزبور را تسخیر کرد و اهالی را برده‌وار بفروخت.

قشون دیگر بومی در شهر دیگر بزرگی پناهنده شد و اسکندر آن را هم گرفت، ولی، چون اهالی در کوچه‌ها سنگر بسته بودند و از پشت‌بام‌ها جنگ می‌کردند، عدّه‌ای زیاد از مقدونیها کشته شد. اسکندر در خشم فرورفته امر کرد شهر را


  1. Sibes.
  2. Agalasse.