و بقول دیودور آشوبطلب بودند، در کنار ماندند. عدّۀ اشخاصی که این مبلغ را دارا بودند به ۹ هزار میرسید. اینها را آنتیپاتر صاحبان شهر آتن نامید و قرار شد، که اینها امور خودشان را موافق قانون سلن[۱] اداره کنند. بعد او زمینهای زیاد در تراکیّه به آتنیها داد و تقریباً بیست و دو هزار نفر مهاجرت کرده در آن صفحه برقرار شدند و مقدونیها ساخلوی در آتن به سرداری مهنیلوس[۲] گذاردند (۳۲۳ ق. م.).
دیودور گوید، که رفتار آنتیپاتر با سایر یونانیها هم معتدل بود. راجع به سامس پردیکّاس قرار داد، که شهر و زمینها از آن اهالی باشد و آنهائی که از جزیرۀ مزبور ۴۳ سال قبل تبعید شده بودند، به اوطانشان برگردند (کتاب ۱۸، بند ۱۸).
چون در باب سلن ذکری شد مقتضی است بگوئیم، که او قانونگذار آتنی و یکی از هفت حکیم یونان بشمار میرفت. مدّت زندگانی او را از ۶۴۰ تا ۵۵۸ ق. م نوشتهاند. او روح ملّیّت آتنیها را تقویت و بار فقر را بر فقراء سبکتر کرد، زیرا یک قانون اساسی به آتن داد، که بیشتر حکومت ملّی را تأیید میکرد و بر اثر آن همآهنگی بین سکنۀ شهر ایجاد میشد. بعدها اسم او را به معنای حکیم و قانونگذار استعمال میکردند.
روایت ژوستن
نوشتههای این مورّخ موافق روایت دیودور است، الاّ اینکه گوید، که این جنگ در زمان حیات اسکندر شروع شده بود.
اسکندر خیال داشت خود بشخصه بیونان رفته آتنیها را تنبیه کند و با این مقصود امر کرده بود، هزار کشتی برای این جنگ آماده سازند. تفاوت دیگر این است، که اسکندر میخواست از تبعیدشدگان آنهائی که برخلاف قانون و از نظر خصوصی تبعید شده بودند، به اوطانشان برگردند. موافق روایت ژوستن به لئوستن در موقع محاصره تیری از درون شهر اصابت کرد و از آن کشته شد و باز مورّخ مذکور گوید، که آنتیپاتر از کشته شدن لئونّاتوس شاد گردید، زیرا او را رقیب خود میدانست، با