از وقایعی که راجع بزمان پس از اسکندر ذکر شد، معلوم است، که در آسیا دو دولت تشکیل گردید: دولت آنتیگون و دولت سلکوس. آنتیگون دولت خود را پس از شکست اومن در گابیین (اصفهان کنونی) در ۳۱۷ ق. م تشکیل کرد و سلکوس از وقتی که در ۳۱۲ ق. م از مصر ببابل برگشت. او بزودی ممالک علیای آسیا، یعنی ایران و مشرق اقصی را، از آنتیگون گرفت، ولی باز قسمتهائی از آسیای صغیر و سوریّه برای او باقی ماند. میگوئیم قسمتهائی، زیرا تمام صفحات آسیای صغیر حاضر نبودند از آنتیگون تمکین کنند، مثلاً پیسیدیّه مطیع نشده بود، بیتینیّه از ۳۱۵ ق. م به کالسدون و آستاکس[۱] حمله کرد و اگرچه این دو شهر بهوسیله سردار آنتیگون نجات یافتند، با وجود این بیتینیّه مستقل ماند. بعد مقارن جنگ ایپسوس (۳۰۱ ق. م) کاپادوکیّه هم از دولت آنتیگون جدا شد.
آنتیگون، چنانکه بالاتر گذشت، از ۳۰۶ عنوان پادشاهی اختیار کرد.
در این وقت هنوز پرستش جانشینانی، که خودشان را پادشاه خواندند، شروع نشده بود یا به تازگی داشت شروع میشد. بنابراین اطّلاعی نداریم، که آنتیگون از تبعهاش خواسته باشد، که او را بپرستند. ظنّ قوی این است، که در این زمان هنوز باین کار دست نزده بودند، زیرا در آسیا، برخلاف مصر، رسم نبود، پادشاه را بپرستند. ولی در اینکه طرز حکومت مطلقه بود، شکّی نیست، زیرا از نوشتههای دیودور، خصوصاً بند ۵۰ کتاب ۱۸ او، این نظر تأیید میشود، منتها پادشاه دوستان خود را بمجلس مشورت دعوت میکرد، تا نقشۀ خود را بهمدستی آنها انجام دهد. این مسئله که تشکیل ایالات چگونه بود؟در این باب هم اطلاعات خیلی کم است. همینقدر میبینیم، که مورّخین یونانی ولات ایالات سابق ایران را در این زمان ساتراپ مینامند (یونانیشدۀ خشترپوان یا شهربان، در ایران قدیم شهر بمعنی مملکت استعمال میشد) و ایالات را ساتراپی مثلاً آنتیگون
- ↑ Astacos.