برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۱۵۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

تخطّی شود: حقوق و اختیارات پادشاهی نسبت به شهرهای یونانی محدود است، پادشاهان سلوکی امتیازاتی به شهرهای یونانی می‌دهند، حق مصونیّت برای آنها قائل می‌شوند، آثاری برای شهرها برپامی‌دارند، منافع معابد را تأمین می‌کنند، تعارفاتی بین پادشاهان و شهرها ردّ و بدل می‌شود، بعض شهرها خودمختاری داخلی دارند و در بعض محلها مأمورین دولت داخل نمی‌شوند. کلیّة سلوکیها عنصر یونانی را تشویق می‌کنند، تا اوّلا آنها زمان آنتی‌گون را، که محبّ یونان بود، فراموش کنند. ثانیا بطرف بطالسه، که نیز خواهان آنهایند، نروند و ثالثا (این جهت مهم‌تر از دو جهت دیگر است) تکیه گاهی برای خود در آسیا بیابند. یونانیها هم در مواقعی کمک‌های ذی قیمت به سلوکیها کردند، مثلاً به آنتیوخوس اوّل وقتی که کار او بس مشکل بود و نیز به سلکوس دوّم، چنانکه گذشت، ولی معلوم است، که این کمک‌ها در آسیای صغیر می‌توانست مؤثّر واقع شود، ولی از جدا شدن مردمان آسیای علیا (ایران و آسیای اقصی) نمی‌توانست جلوگیری کند. این اندازه اثر هم در ابتدای سلطنت این سلسله دیده می‌شود، اما بعدها، ضعف دولت سلوکی از جهت نداشتن پایۀ ملّی همواره روزافزون گردید، چنانکه این دولت نتوانست بیش از ۱۴۸ سال بحیات خود ادامه دهد و از این مدّت هم فقط چند سال را می‌توان زمان اوج دولت سلوکی دانست. باقی تاریخ این دولت، چنانکه بالاتر گفته شد، تاریخ تجزیه آنست.

دولت سلوکی، اگر می‌خواست تکیه‌گاهی در آسیا داشته باشد، می‌بایست بقدری شهر و مستعمره در آسیای صغیر و در سوریه و بین النهرین و ایران و شرق اقصی بسازد و عنصر یونانی و مقدونی در اینجاها بنشاند، که اکثریت اهالی یونانی و مقدونی گردند، این کار کاری بود محال، چه دولت سلوکی وسائل بنا کردن این‌قدر شهر و مستعمره را نداشت و دیگر اینکه این‌قدر مقدونی یا یونانی، که ممکن بود در اینجاها نشاند، وجود نداشت، بخصوص اگر بخاطر آوریم، که بطالسه هم در مصر به چنین عناصری احتیاج مبرم داشتند و یونانیها را همواره بمصر جلب می‌کردند.