برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۱۶۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ایرانی است، برده می‌شود. از طرف دیگر آپامه زن سلکوس، که دختر ایرانی است، ملکه و مادر ولیعهد دولت سلوکی است و سلکوس، برای جاویدان کردن اسم آپامه، چند شهر را باسم او می‌نامد. بعد باز می‌بینیم، که زنان ایرانی حتّی پس از مرگ شوهر اوّلیشان خواستگار دارند: آمس‌تریس برادرزاده داریوش سوّم، پس از فوت کراتروس سردار اسکندر، زن دیونی‌سیوس امیر هراکله (ارگله) می‌شود و پس از فوت اولیزیماک پادشاه تراکیّه دست او را می‌طلبد. این مورد، اگر نظایر داشته باشد، نشان می‌دهد، که زواج زنان ایرانی تعبّدی یا فقط بحکم اسکندر نبوده، بل مقدونیها همسری زنان ایرانی را با خودشان با میل می‌پذیرفتند.

در باب اخلاق و عادات ما می‌خواهیم قدری دورتر رفته بنا بر شواهد تاریخی مدّعی شویم، که اخلاق پارسیها و مادیها ملایم‌تر از اخلاق مقدونیها بوده، زیرا اخلاق مقدونیها در بعض موارد واقعاً حیرت‌انگیز است، مثلاً در تاریخ ایران قدیم هیچ باین دو مورد برنمی‌خوریم، که کسی از پادشاهان یا نجبای ایران مادرش را کشته باشد یا پسر خود را کشته و جسد او را ناقص کرده برای مادر پسر فرستاده باشد. حتّی هرودوت می‌گوید: «گویند، که هیچ‌گاه یک نفر پارسی پدر یا مادر خود را نکشته و اگر چنین قضایائی روی داده، همیشه معلوم گردیده، که قاتلین اطفالی بوده‌اند، که آنها را دور انداخته‌اند، یا اولاد طبیعی. گویند واقعاً محال است، که پدری بدست اولادش کشته شده باشد» (کتاب ۱، بند ۱۳۷) و حال آنکه در تاریخ بطالسه در مصر، که مقدونی بودند، بهر دو مورد مذکور برمی‌خوریم (پائین‌تر بیاید).

بنا بر آنچه گفته شد و نیز بنا بر مواردی، که در باب اوّل این کتاب ذکر کرده‌ایم، و خواننده می‌تواند این نوع موارد را در نظر آرد، اسکندر و مقدونیها نمی‌توانستند ایرانیان را از نژادی پست‌تر یا از حیث اخلاق و عادات مردمی پائین‌تر از خودشان بدانند، ولی در این هم تردیدی نیست، که با وجود این نظر، بنا بحق