دیودور میدهد در اینجا با کتیبه بیستون داریوش اوّل موافقت نمیکند، زیرا شاه مزبور این اسم را ذکر نکرده-به صفحه ۵۳۴ این تألیف رجوع شود. م.).
از این جهت است، که پادشاهان کاپادوکیّه نسبشان را به کوروش و آنافاس میرسانند و گویند، که آنافاس در ازای خدمت، والی کاپادوکیّه شد با این امتیاز، که از دادن مالیات معفوّ باشد. آنافاس پسری داشت نیز آنافاس نام و این شخص دو پسر از خود گذاشت داتام و آریمنه[۱]. داتام بتخت نشست (از اینجا معلوم است، که کاپادوکیّه پادشاهان دستنشانده داشته. م.). او از حیث شجاعت و حسن ادارهاش نامی بود، با پارسیها جنگ درخشانی کرد و در دشت نبرد مرد (این روایت دیودور با روایت کرنلیوس نپوس ۲، که در صفحات ۱۱۴۱-۱۱۴۸ ذکر شد، موافقت ندارد، زیرا داتام در تمام جنگها غالب آمد و بالاخره بدست مهرداد خائن کشته شد. م.).
بعد از داتام پسر او آریامنس[۲] به جایش نشست و او پدر آریآرات و هولوفرن[۳] نامان بود. آریامنس پس از عمر پنجاهساله درگذشت، بیاینکه کاری، که در خاطرها بماند، کرده باشد. پس از او پسر بزرگترش آریآرات بتخت نشست و گویند، که چون او برادرش را فوقالعاده دوست میداشت، وی را به بلندترین مقام رسانید.
بعد او را به کمک پارسیها به جنگ مصریها فرستاد و هولوفرن در ازای رشادتهائی، که کرده بود، مورد عنایتهای مخصوص اخس (اردشیر سوّم) گردیده با افتخار برگشت و وقتی که مرد، دو پسر داشت: آریآرات و آریسس[۴]، چون برادر هولوفرن، یعنی پادشاه کاپادوکیّه، وارثی نداشت، آریآرات پسر ارشد هولوفرن را پسر خود خواند. در این زمان اسکندر مقدونی با پارسیها جنگید و بعد مرد. پس از آن پردیکّاس نایبالسلطنه مقدونی اومن را برای حکومت به کاپادوکیّه فرستاد و او این مملکت و ممالک مجاور را به اطاعت درآورد. در این وقت آرایارات، پسر