بالاخره سرتوریوس[۱]، یکی از سرداران ماریوس در اسپانیا، به مهرداد پیشنهاد کرد، که او طرفدار ماریوس گردد و در عوض چهار ولایت: بیتینیّه، پافلاگونیّه، کالاثیّه و کاپادوکیّه از آن او باشند. مهرداد تصوّر کرد، که چنین موقعی را نباید از دست بدهد، بنابراین طرفدار ماریوس گردیده به سنای روم اعلان جنگ داد و نتیجه فتوحات سابق خود را از نو بدست آورد. از طرف دیگر سرتوریوس از طرف مارکوس ماریوس مأمور شد، تشکیلات نظامی قشون مهرداد را تکمیل کند، ولی در این وقت در اسپانیا سرتوریوس را کشتند و دولت روم هم تمام توجه خود را بطرف مهرداد معطوف داشت.
بر اثر این وضع لوکولّوس[۲] با لشکری مأمور شد، که کار مهرداد را بسازد (این شخص در تاریخ معروف است از این حیث، که سفرۀ رنگین داشته و ضیافتهای بزرگ و درخشان میداده. نیز باید گفت، که سردار قابلی هم بود).
قبل از ورود لوکولّوس به آسیای صغیر، مهرداد سردار رومی را، که مارکوس کوتتا[۳] نام داشت، در خشکی و دریا (در کالسدون یا قاضی کوی کنونی) شکست داد و شهر سیزیکوس[۴] را محاصره کرد. تصمیم مهرداد بر تسخیر این شهر برای او شوم بود:
لوکولّوس در جائی اردوی خود را زد، که خطوط ارتباطیّه لشکر مهرداد را تهدید میکرد و در همین احوال بحریّه پنت، که در دریای سیاه بیمنازع بود، بواسطه طوفانی از کار افتاد و لشکر پنت دوچار گرسنگی و نیز قحطی آذوقه شد. بر اثر این وضع دویست هزار نفر از لشکر مهرداد تلف شد و ما بقی را او به کشتیها نشانده بطرف سینوپ راند لوکولّوس او را دنبال کرد و مهرداد بمحل کابریا[۵] عقب نشست.
در اینجا او دو شکست خورد، با دو هزار نفر فرار کرده به ارمنستان رفت و به تیگران پادشاه ارمنستان، که دامادش بود، پناهنده شد، امّا لوکولّوس به پنت درآمده، با پافشاری چند شهر ساحلی آن را گرفت و این جنگها دو سال بطول انجامید.