خود گوینده این جمله بواسطه اقامت چهل روزه در بابل چنان با سرعت رو به سستی میرود، که اسکندر سخت نگران شده بزودی از آنجا حرکت میکند. سست شدن یونانیها و سلوکیها در ازمنه بعد نیز تکرار همان احوالی است، که برای مادیها، پارسیها و مردمان دیگر در ازمنه پیش حاصل شد. کلیة این قاعده مسلم است، که چون مردمی در تجملات زندگانی و عیش و نوش فرورفتند، سست گردیده بواسطۀ تنآسانی صفات مردانگی را جسما و اخلاقا از دست میدهند. این احوال اختصاص بعهد یا دوره و یا ملتی ندارد، بیاستثناء نتیجه این احوال در هر زمان و هرجا یکی است.
معنی و نتیجۀ این انقراض
این نکته از تاریخ ایران قدیم کاملا روشن است، که مرکز قدرت و حکومت مکرّر از یک نقطۀ ایران به نقطه دیگر منتقل شده و یک سلسله ایرانی جای سلسله دیگر را گرفته، ولی تمامی این حکومتها و سلسلهها حکومتها و سلسلههای ایرانی است. در این مورد هم غیر از آن نبود، این نظر را یک چیز هم تأیید میکند. مورّخین یونانی تا صدسال بعد از انقراض دولت ماد مکرّر بجای کلمه (پارسی) (مادی) استعمال کرده و جنگهای پارسیها را با یونانیها جنگهای مادی نامیدهاند. اطلاق اسم مادی بپارسی از اشتباه یا خلط مبحث نیست، زیرا همان هرودوت، که تاریخ ماد و پارس را نوشته، مکرّر در کتاب خود بجای «پارسی» «مادی» استعمال کرده و جهت هم معلوم است.
یونانیها میدیدند، که قوم پارسی و مادی از هر حیث از یک ملتاند و، چون مادیها زودتر از پارسیها قدم به عرصه تاریخ گذاشته بودند، گاهی پارسیها را هم مادی میگفتند. این نکته پائینتر روشنتر خواهد بود: بنا بر آنچه گفته شد، باید معتقد باشیم، که در سلطنت اژدهاک سلطنت ایران از سلسله مادی ایرانی به سلسله پارسی ایرانی انتقال یافت، چنانکه در قرون بعد از سلسله هخامنشی با فاصله کمی به سلسله اشکانی و بعد به سلسله ساسانی رسید، یعنی از پارسیها به پارتیها منتقل شد و بعد باز به اعقاب پارسیها و مادیها برگشت.
محققین نیز همین نظر را دارند، از جمله نلدکه گوید: «امپراطوری ماد