از دولت سلوکی جدا شده است. رویهمرفته از وقایع این زمان دولت سلوکی معلوم است، که آنتیوخوس دوّم بقدری در سوریّه و آسیای صغیر و شاید در ایران غربی نیز گرفتاری داشته، که هیچ نمیتوانسته توجّهی بمشرق ایران کند و راضی بوده به اینکه در مشرق ایران مردم آرام باشند و باج خودشان را بپردازند، بیاینکه او بتواند اعمال ولات را تفتیش کند. در این صورت معلوم است، که ولات امور را به دلخواه خودشان اداره میکردند و چون حرص و طمع مقدونیها به غارت و چپاول از آنچه در کتاب سوّم گذشت، معلوم است، مردمان تابع منتظر موقعی بودند، که از قید بیگانگان برهند. این هم معلوم است، زیرا به تجربه رسیده است، که مردم ظلم و جبر پادشاهان یا امرائی را، که از خودشان باشند، بیشتر و بهتر از ظلم بیگانه تحمّل میکنند. امّا خود آنتیوخوس دوّم، چنانکه از نویسندگان عهد قدیم دیده میشود، شخصی بوده جاهطلب و دارای فساد اخلاق. جاهطلبی او از اینجا پیدا است، که بیاینکه کاری انجام داده باشد، عنوانی را پذیرفت که در آسیا سابقه نداشت و در انظار مردمانی بسیار کفر بود[۱]. اخلاق او از توصیفی، که از او کردهاند هویدا است. این پادشاهی است سست عنصر و پرورده ناز و نعمت، که اوقات خود را بلهو و لعب میگذراند. زنان و محبوبین او از مرد و زن مطلقالعناناند، هرآنچه میخواهند میکنند و بدترین جنایات آنها بیمجازات میماند.
نتیجه این نوع اخلاق چنین است، که ولات خودسر شده بجان مردم میافتند و بر اثر این وضع ظلم بالا میگیرد و بالاخره رعب پادشاه هم از دلها برمیخیزد، زیرا میبینند، او بقدری در عیش و نوش مستغرق است، که مجالی برای رسیدن به شکایات ندارد. پس فشار از یک طرف و نبودن ترس از طرف دیگر مردم را به یاغیگری میدارد. بیتردید میتوان گفت وضع پارت هم چنین بوده و توهین والی از ارشک یا تیرداد اگر راست باشد، موقعی را برای قیام بدست داده.
در باب تاریخ این واقعه مهم، یعنی قیام پارت بر سلوکیها، عقاید مختلف است.
- ↑ او را آنتیوخوس خدا یا خداوند میخواندند و شهر میلت یونانی در آسیای صغیر این عنوان را به او داده بود.