برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۳۵۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

که سورنا قسمت بزرگ لشکرش را پشت صفوف اوّل قرار داده بود و برای اینکه درخشندگی اسلحه سپاهیانش را پنهان دارد، امر کرده بود اسلحه‌شان را با پوستی بپوشند یا ردائی در بر کنند، ولی همین‌که این سپاهیان به رومیها رسیدند بفرمان سورنا در تمام دشت فریادهای وحشت‌آور و صداهای مهیب برخاست، زیرا پارتیها برای تحریص سپاهیان خود به جنگ عادت ندارند، نای یا شیپور استعمال کنند، آنها آلتی دارند تهی، که روی آن پوستی کشیده‌اند و دور آن زنگهائی از مفرغ است. پارتیها این آلت را می‌کوبند و صدائی وحشت‌آور بلند می‌شود.

این صدا شبیه نعرۀ جانوران درنده است، که با غرّش رعد آمیخته باشد. آنها خوب دریافته‌اند، که قوّۀ سامعه آسان‌تر از حواسّ دیگر در روح اثر می‌کند، تندتر شهوات ما را بهیجان می‌آورد و با سرعت انسان را از حال طبیعی خارج می‌سازد (کراسّوس، بند ۲۹).

رومیها از این صدای فوق‌العاده مرعوب شده بودند، که ناگاه پارتیها روپوش‌هاشان را کنده، بسبب کلاه‌خودها و جوشن‌های رخشان، مانند شعله‌هائی از آتش درخشیدند. در رأس آنها سورنا از جهت صباحت منظر و قدّ و قامتش نمایان بود، صورت لطیفش می‌نمود، که برخلاف نام جنگیش است، زیرا آن را مانند مادیها می‌آراست (یعنی گلگون می‌کرد)[۱] و موهای روی پیشانی را از یکدیگر جدا می‌ساخت (مقصود فرق سر است) و حال آنکه پارتیها مانند سکاها می‌گذارند این موها بحال طبیعی بروید، تا مهیب‌تر بنظر آیند. در ابتداء پارتیها خواستند با نیزه به رومیها حمله کرده صفوف اوّلی دشمن را بشکافند، ولی وقتی که عمق صفوف را دانسته دیدند، که رومیها محکم ایستاده و تنگ بهم چسبیده‌اند، به مسافتی عقب نشسته وانمودند، که پراکندند و ترتیب جنگیشان بهم خورد، ولی چنان بزودی گروهان مربّع رومیها را از هر طرف احاطه کردند، که اینها فرصت نیافتند از نیّت پارتیها آگاه شوند. کراسّوس در این حال فرمان داد، که سپاهیان سبک‌اسلحه


  1. باصطلاح کنونی بزک می‌کرد.