میرآخوران اسب را برانند. در نتیجه طرفین به یکدیگر فشار دادند و همهمه و غوغائی بلند شد. پس از آن دیری نگذشت، که طرفین بهم افتادند و اکتاویوس شمشیر خود را کشیده یک مهتر بیگانه را کشت و بعد ضربتی از پشت به او آمد و افتاد و مرد. پترونیوس، که سپر نداشت ضربتی به جوشن برداشت و از اسب به زیر جست، بیاینکه زخمی بردارد. کراسّوس را بروایتی یک نفر پارتی موسوم به پوماکسارث [۱]کشت. به روایت دیگر یک پارتی دیگر ضربت مهلکی به او زد و پوماکسارث سرش را برید (کراسّوس، بند ۴۱).
پس از کشته شدن کراسّوس
مضامین نوشتههای پلوتارک راجع باین جنگ چنان است، که ذکر شد. اما در باب کشته شدن کراسّوس، چون خود پلوتارک هم حس کرده، که این روایت مصنوعی بنظر میآید و شلاق زدن میرآخوران به اسب و راندن آن چگونه میتوانست باعث جنگ شود، در بند ۴۲ این کتابش گوید: ولی روایات موافق حدسیّاتی است نه اطلاعات صحیح، زیرا از تمامی اشخاصی، که حاضر بودند، بعضی هنگام جدال کشته شدند و برخی فرصت یافتند، که بطرف تپّه فرار کنند. بعد مورّخ مزبور گوید:
پارتیها بزودی بعد از آنها به تپّه رسیدند و گفتند، که کراسّوس از جهت خیانتش به جزای خود رسید، اما سورنا شما را دعوت میکند، که بیترس نزد او روید.
پس از آن بعضی از تپه پائین آمده تسلیم پارتیها شدند و برخی، همینکه شب در رسید، بپراکندند. از اینها فقط عدّه کمی نجات یافتند، زیرا بیشتر اشخاص را اعراب تعقیب کرده کشتند. گویند، که این سفر جنگی برای رومیها به مرگ بیست هزار و به اسارت ده هزار نفر سپاهی تمام شد. سورنا سر و دست کراسّوس را نزد هیرود پادشاه، که در ارمنستان بود، فرستاد و در همان وقت به سلوکیّه چاپارهائی روانه کرد، که به اهالی بگویند، او کراسّوس را زنده بدانجا میبرد. بعد دبدبه غریبی تدارک کرد و این طنطنه را بطور استهزاء جشن فتح خود خواند (مقصود این است، که،
________________________________________
- ↑ Pomaxarthe.