و آگاوه جواب میدهد: «دست من شرف این کار را داشت». در این حین پوماکسارث از سر میز برخاسته و سر کراسّوس را برداشته گفت: این قطعهای را، که ژازن خواند، بیشتر بمن راجع است (چنانکه بالاتر گفته شد، پوماکسارث موافق روایتی قاتل کراسّوس بوده).
چنین است نوشتۀ پلوتارک در بند ۴۳ کتاب کراسّوس و چون او یونانی بود و کتابش را به یونانی نوشته، لازم ندیده، توضیحاتی بدهد، ولی ما باید جاهای تاریک نوشتههای او را برای خوانندگان این کتاب روشن سازیم و بنابراین گوئیم:
اوریپید، یکی از شعرای نامی یونان است، که از ۴۸۰ تا ۴۰۵ ق. م میزیست و نمایشاتی حزنانگیز ساخته. او با سقراط حکیم معاصر و دوست بود، مانند حکیم مزبور اعتقاد بارباب انواع یونانی نداشت و گفتههای یونانیها را جزء خرافات و افسانهها میدانست. چنانکه معلوم است سقراط را آتنیها از جهت عقیدهاش به خدای یگانه باعدام محکوم کرده زهرش دادند. امّا اوریپید، که رشادت و ثبات سقراط را نداشت، ترسید، که مبادا طالع حکیم مزبور دامنگیر او هم بشود و خواست کاری کند، که در نزد مردم پاک گردد و همه بدانند، که او به خدای یگانه معتقد نیست. بنابراین برای هریک از ارباب انواع تصنیفی نوشت. از جمله باکّوس[۱] ربّ النّوع شراب بود، که یونانیها او را پسر زوس (ژوپیتر) خدای بزرگ میدانستند. این ربّ النّوع یونانی مانند سایر ارباب انواع معابدی داشت و زنانی، که کاهنات معبد او بودند، باکّانت نام داشتند. برای باکّوس همهساله جشنی میگرفتند و در این جشنها مرد و زن باهم مخلوط گشته با عربدههای مستی و غوغا بهم میافتادند و مرتکب فسق و فجور گوناگون میشدند.
گاهی هم در موقع این جشنها و شبنشینیها قتلی اتفاق میافتاد. این مجالس جشن را باکانال[۲] مینامیدند. باری اوریپید برای باکّوس تصنیفی کرد موسوم به باکّانت، که مفادش این است: پانته پادشاه شهر تب در زمان حکمرانی خود عبادت