سوریّه، که بلافاصله بعد از کوه آمانّ واقع است، برای گذرانیدن زمستان رفتند، که در موسم بهار جنگ را دنبال کنند، ولی بیبولوس [۱]والی جدید روم، چون میدانست، که نمیتواند با پارتیها در دشت نبرد روبرو شود، پرداخت به اینکه در میان آنان نفاق اندازد و حواس پاکر را بطرف دیگر متوجه دارد. بنابراین روابطی با ارنداپانت [۲]نام، یکی از نجبای پارتی، ایجاد کرده به پاکر رسانید، که در صلاح او نیست، با رومیها بجنگد، زیرا کاری خیلی بهتر از این میتواند انجام دهد.
لیاقت او بتخت و تاج پارت خیلی بیش از لیاقت پدرش است و بااینحال چرا قشون خود را در این راه، که پدر را از تخت به زیر کشد، بکار نمیاندازد (دیوکاسّیوس، کتاب ۴۱، بند ۳۰). این دسیسه، اوّل نتیجهای، که داشت این بود، که جنگ بدرازا کشید و به رومیها فرصت داد، خودشان را جمعآوری کنند و بعد باعث شد، که خبر این روابط پاکر با والی رومی در سوریّه به ارد رسید و او پسرش را با لشکرش احضار کرد. در این موقع پاکر چارهای جز تمکین نداشت (ژوستن، کتاب ۴۲، بند ۴). بنابراین قشون پارتی باین طرف فرات برگشت و حمله پارتیها به سوریّه از جهت دسایس رومی بینتیجه ماند، ولی نیز باید گفت، که اگرچه جنگ اوّل رومیها با پارتیها چهار سال بطول انجامید، با وجود این آنها نتوانستند شکستی را، که در حرّان خورده بودند، تلافی کنند (۵۰ ق. م).
پاکر، از جهت فروتنی و اطاعت، که نسبت به پدرش نشان داد، غضب ارد را فرونشاند و حتّی پس از آن، چنانکه بیاید، سپهسالاری قشون پارت در جنگ دوّم پارتیها با رومیها به او محوّل گردید. از سکّههای ارد چنین استنباط میشود، که در اواخر سلطنتش او با پاکر معا امور دولتی را اداره میکردند. ۹ سال بعد از احضار پاکر از سوریّه پارت باز با رومیها داخل جنگ شد.
در این ۹ سال دولت پارت چه میکرد معلوم نیست، ولی از آنجا، که خبری نیست، باید استنباط کرد، که واقعه مهمّی روی نداده و این نظر با حال ارد موافقت
________________________________________