و پارتیها، که برای حمله حاضر شده بودند، دیدند، وضع بکلّی غیر از آن است، که آنها میپنداشتند. آنها تصوّر میکردند، که آن روز جدالی در پیش نخواهند داشت، بل اردوی روم را غارت خواهند کرد و غنائمی خواهند ربود، ولی رومیها بر آنها تگرگ تیر بباریدند و بقدری دلاوری نمودند، که دشمن مأیوس گردید، امّا چون رومیها میبایست از تپهای به زیر آیند و شیب آن تند بود، نمیخواستند با سرعت حرکت کنند و پارتیها با تیر و کمان حمله میکردند. در این وقت سربازان لژیونها رو به دشمن کرده پیادهنظام سبکاسلحه را در صفوف خود بدین ترتیب داخل کردند: صف اوّل زانو به زمین زده سپرها را بالای سر گرفت، صف دوّم نیز به زانو درآمده سپرهای خود را بالای سر صف اوّل داشت، صف سوّم نیز چنین کرد و سپرهای خود را بالای سر صف دوّم بلند کرد. بدین ترتیب سپرها، که شبیه بامی بود، منظره پلّههای طآطری[۱] را داشت و برای سربازان پناهگاه مطمئنّی از تیرهای پارتی ایجاد میشد، زیرا تیرهای آنان باین بام آهنی آمده از سطح آن میلغزید (باید در نظر داشت، که قبلاً پلوتارک گفته، لشکر رومی از شیبی تند پائین میآمد). دشمنان به زانو درآمدن رومیها را به خستگی آنها حمل کرده با نیزه حمله آوردند و در این وقت رومیها برخاسته فریادکنان به پارتیها با نیزههای کوتاهشان[۲] ضربتهائی زدند و آنهائی را، که نزدیک بودند، به زمین افکندند. دیگران فرار کردند و چون رومیها مجبور بودند این عمل را روزهای دیگر هم بکنند، نتوانستند راه زیادی بپیمایند (همانجا، بند ۴۸).
در این احوال قحطی کار خود را میکرد، زیرا سپاهیان نمیتوانستند بیجدال گندم بدست آرند و برای آرد کردن گندم هم آسیاب نداشتند، زیرا این اسباب را جا گذاشته بودند. جهت این بود، که بیشتر مال بنه تلف شده بود و باقی برای حمل مجروحین بکار میرفت. گویند قسمت مشروب آتّیک، که از گندم میسازند،