او بود و انتخاب او به سلطنت بر ابّهت و جلال قیصر در انظار ملل و مردمان آن روز میافزود، ولی پس از اینکه ونن به ایران آمد، دیری نگذشت، که نجباء از او ناراضی گشتند. جهت این بود، که ونن به اخلاق رومی عادت کرده بود و بعض عادات پارتی او را خوش نمیآمد، مثلاً در کوچه به سادگی حرکت میکرد، کسانی را، که میخواستند او را ببینند، بیتکلّف میپذیرفت، از طرز ضیافتهای پارتی، که خشن بود، تنفّر داشت، و از شکار دوری میجست. خلاصه آنکه عادات خشن پارتیها را دوست نمیداشت. بر این جهات یکجهت هم مزید گشت. او جمعی از یونانیها را با خود آورده بود و آنها را به خود نزدیک داشته، لایق کارهای بزرگ میدانست. بر اثر این رفتار، نجبای پارت کمکم به صدا آمده، گفتند، که او لایق سلطنت نیست و مانند شخصی متعارف رفتار میکند. نارضامندی خردخرد بالا گرفت، تا آنکه گفتند: او تحتالحمایه قیصر بود، بنابراین در سیاست مملکت مطابق میل او رفتار خواهد کرد و این معنی برخلاف شئونات دولتی مثل پارت است، که پس از جنگهای کراسّوس و آنتونیوس آن همه ابّهت حاصل کرد و اکنون باید شخصی را، که قیصر فرستاده، شاه خود بداند. اگر چنین وضعی دوام یابد، دولت پارت دستنشانده روم یا ایالتی از آن خواهد بود و نیز میگفتند، چه خبطی بود، که ما او را از قیصر خواستیم و چه انحطاطی در قوم پارت رویداده، که باید شاهی را، که قیصر برای ما فرستاده، بپذیریم و او اخلاق و عادات ما را خوار شمرده، اخلاق دنیای دیگر را در میان ما ترویج کند. این زمزمهها، وقتی که بگوش ونن رسید، خواست با رفتار خوش و ملاطفت، پارتیها را بطرف خود جلب کند، ولی هرچه بیشتر محبّت کرد، وضعش بدتر شد، تا بالاخره اردوان را، که سابقاً در میان داهیها[۱] بود و در این زمان پادشاه آذربایجان بشمار میرفت، بتخت سلطنت دعوت کردند (تاسیتوس، سالنامهها، کتاب ۲، بند ۳) و او با قشونی، که از اتباع خودش ترکیب یافته بود، به پارت تاخت و با ونن جنگ کرد،
- ↑ داهیها قومی بودند سکائی، که بین اترک و کراسنوودسک کنونی میزیستند، بهمین مناسبت این صفحه را دهستان مینامند.