ایران جهتی وجود نداشت، که از نفوذ ایران در ارمنستان کاسته باشد، بل بعکس از بیانات تاسیتوس (در کتاب ۱۳، بند ۶) چنین برمیآید، که بلاش برای رومیها در ارمنستان حقّی را قائل نبوده، زیرا میدانسته که نرون[۱] قیصر روم جوانی است ۱۷ ساله، جنگ و جدال را دوست ندارد، محبّ موسیقی و صنایع دیگر است و در زمان چنین قیصری یک مملکت دور افتاده از روم را بیاشکال میتوان تصاحب کرد. مورّخ مزبور گوید (همان کتاب و همان بند): «بنابراین رومیها، که آنقدر شهوت گفتگو و صحبت را داشتند، از یکدیگر میپرسیدند: آیا قیصر یعنی جوانی، که هنوز ۱۷ سال ندارد، میتواند سنگینی اینبار گران (یعنی حکومت) را تحمّل کند، چه کمکی را میتوان از جوانی، که در تحت اداره زنی است، انتظار داشت، آیا جدالها و یورشها و سایر عملیّات جنگی را آموزگاران این جوان میتوانند اداره کنند؟ولی بعضی جواب میدادند، که اگر کلود[۲] پیر و بیحمیّت اکنون هم بود، آیا او زحمات و مشقّات جنگ را بهتر تحمّل میکرد؟بورّوس[۳] و سنک[۴] (مستشاران نرون) چندین دفعه مهارتشان را نمودهاند و چیزی مانع نیست، که قیصر جوان تمامی جدّ و همّت خود را نشان دهد. آیا پومپه در سنّ هیجده سالگی و اکتاویوس در نوزده سالگی بار سنگین جنگهای داخلی را بدوش نکشیدند. بسا اتفاق افتاده، که در امور راجعه بمقامات اعلی، نصایح خوب بیش از اسلحه و دستی، که آن را بکار میبرد، مفید بوده. آیا او (یعنی نرون) دوستان پاکدامن در خدمت خود ندارد؟اگر او حسد را کنار گذاشته سردار بینظیری را انتخاب کند و اعتنائی بدسائس نکرده کسی را برگزیند، که تکیهاش بر اعتبارش باشد، این مسئله را روشن خواهد ساخت».
چنین بود افکار رومیها و اگر خود نرون اعتنائی به پیشآمدهای ارمنستان نداشت، در میان مستشاران او اشخاصی بودند، که کارهای بلاش را در آن مملکت توهینی بزرگ برای روم میدانستند، چه بلاش برادر خود را بر تخت ارمنستان