نرون با تکبّر جواب داد و بعد تیرداد از راهی، که برای این موقع ساخته بودند، بطرف رسترا بالا رفته و در پای نرون نشسته پس از نطقی، که کرد و برای رومیها ترجمه شد، تاج را از دستهای نرون گرفت (دیوکاسّیوس، همانجا).
پس از آن تیرداد چند هفته در روم ماند (برخی عقیده دارند، که چند ماه مانده، حقیقت معلوم نیست) و در این مدّت نرون او را باشکوه و جلال زیاد پذیرائی میکرد. بالاخره او از راه آدریاتیک و تمامی یونان و آسیای صغیر به مملکت خود برگشت.
در باب این مسافرت ژرژرا ولینسن چنین گوید (ششمین دولت مشرق، صفحه ۲۸۳)«مسافرت تیرداد بروم از حیث صورت و ظاهر امر و شناختن روم با بیان، نسبت بآن گذشتی بود، ولی مزایای واقعی نصیب پارتیها گردید. راست است، که رومیها در مشرق و در روم از اطاعت تیرداد به خود بالیدند، ولی مردمان مشرق از قراری، که دولت اشکانی با روم داد، فهمیدند، که جنگ دو دولت بدین نحو خاتمه یافت. روم برتری دولت پارت را از حیث قوّت و زورمندی اعتراف کرد، زیرا از زمان لوکولّوس ارمنستان بین دو دولت مزبور موضوع منازعه بود و هریک از طرفین میخواستند دستنشانده خود را بر تخت آن مملکت بنشانند.
در این زمان مسئله به اینجا منتهی شده بود، که تیگران باید پادشاه ارمنستان باشد یا تیرداد. وقتی که تیگران را رومیها کنار گذاشته تیرداد را پذیرفتند، موضوع اساسی منازعه را رومیها بنفع اشکانیان حلّ کردند، زیرا بیک نفر پارتی برادر شاه پارت اجازه دادند، این مملکت را اداره کند، و حال آنکه مدّتها ارمنستان را از ممالک خودشان میدانستند و تردیدی نبود، که تیرداد ارمنستان را موافق منافع پارتیها اداره خواهد کرد. بنابراین نصب او به سلطنت موافق مراسم رومی صورتی بود، که تیرداد میبایست آن را رعایت کند و چه اثری این مراسم میتوانست نسبت به او داشته باشد، جز اینکه حسّیّات دردآوری در او نسبت به رومیها تولید کند.
در واقع امر اسلحه بلاش بود، که او را بر تخت ارمنستان نشانید و این اسلحه