تقدیم کند و اقداماتی نزد قیصر بعمل آرد، تا شاید مانع از سفر جنگی او بمشرق گردد (دیوکاسّیوس، همان کتاب، بند ۱۷). این سفارت از طرف خسرو به تراژان اعلام کرد: «چون رفتار اکسدارس در ارمنستان بروم برخورده، او این پسر خود را از پادشاهی ارمنستان خلع کرد. حالا بر تخت این مملکت کسی نیست و خسرو پیشنهاد میکند، که پارثامازیریس برادر اکسدارس را قیصر به پادشاهی ارمنستان نصب کند. او با میل این نصب امپراطور را خواهد پذیرفت و تراژان میتواند علائم سلطنت را به او بدهد. این رفتار قیصر باعث خواهد شد، که روابط هر دو دولت نسبت به ارمنستان بر پایهای باشد، که در زمان نرون و بلاش اوّل مقرّر گردیده. این ترتیب اعتبار دولت روم را حفظ خواهد کرد و استرضای خاطر دولت پارت را هم بعمل خواهد آورد». چون مقصود تراژان از این سفر جنگی تنها اعاده اعتبار روم در ارمنستان نبود، او میخواست در مشرق وضعی دیگر ایجاد کند و پارت را تابع روم گرداند، اینکه سهل است بعد بهند برود، جواب سردی به سفرای خسرو داد، هدایای شاه اشکانی را رد کرده گفت، که مقیاس مودّت پادشاهان با یکدیگر عمل است نه حرف. عجالة او چیزی نمیتواند بگوید، ولی وقتی که به سوریّه درآمد، آنچه، که مقتضی باشد، خواهد کرد.
بعد تراژان در اواخر پائیز به انطاکیّه رفت و در این شهر عیشونوش، تدارکات جنگ سال بعد را دید. آبکار (اکبر) پادشاه خسرون، که ذکرش بالاتر در جزء وقایع سلطنت پاکر دوّم گذشت، سفارتی با هدایا نزد تراژان فرستاد و مودّت خود را پیشنهاد کرد. پارثامازیریس پسر خسرو نیز با تراژان داخل مذاکره گردید. درباره او دیوکاسّیوس گوید (کتاب ۶۸، بند ۱۹) در ابتداء او نامهای به قیصر روم نوشته در آن خود را پادشاه خوانده بود، ولی چون جوابی از قیصر نرسید، نامهای دیگر مانند شخصی متعارف به او نوشت و پس از این توهینی، که به خود وارد کرد، مذاکرات شروع گردید و به او فهماندند، که اگر باردوی قیصر برود، چنانکه تیرداد از دست تراژان این تاج را گرفت او هم خواهد گرفت.