برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۵۶۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

که به تیسفون و سلوکیّه و بابل خیلی نزدیک بود و معلوم است، که این شهرها دائماً در تحت تهدید رومیها درآمدند، زیرا آنها هر زمان می‌توانستند، با یک حمله ناگهانی شهرهای نامی مزبور را در مخاطره اندازند.

بلاش چهارم پس از جنگ رومیها تقریباً ده سال زنده بود و از وقایع این مدّت سلطنت او باز اطّلاعی نیست. همین‌قدر از اقامت طولانی سوروس در سال ۲۰۰ و ۲۰۱ م. در مشرق معلوم است، که او از نتایج فتوحات خود در بین- النّهرین اطمینان نداشته، بهمین جهت در مشرق مانده و زود بروم مراجعت نکرده، ولی از خصومت پارتیها با روم یا اقدام شاه اشکانی برای برگردانیدن ولایات از دست رفته، ذکری نمی‌شود. اما در باب آن قسمت بین النّهرین، که در تحت اداره روم درآمده بود، محقّقا می‌توان گفت، که پادشاهان یا امیران این قسمت از حکومت روم خوشنود نبودند، ولی در این زمان، چون می‌دیدند، که پارت ضعیف است، خواهی‌نخواهی تمکین می‌کردند، در انتظار اینکه دولتی قوی‌تر در آسیا پیدا شده رومیها را از اینجاها براند.

می‌گوئیم محقّقا، زیرا کراراً می‌بینیم، که اهالی مشرق زمین رومیها را دوست ندارند و هر زمان قائدی پیدا می‌شود، با او همراه و با رومیها مخالف‌اند، چون بالاتر موارد این نوع قیامها کراراً ذکر شده است، باین یادآوری اکتفاء کرده عجالة می‌گذریم، تا در جای خود به این موضوع باز رجوع کنیم. خلاصه آنکه اهالی آسیای غربی عموماً و ارمنستان و بین النّهرین خصوصاً ریاست اشکانیان یا یک پادشاه نیرومند آسیائی را بر استیلای رومیها بر آنها ترجیح می‌دادند.

بلاش چهارم در سال ۲۰۸ یا ۲۰۹ م. درگذشت و سوروس، یعنی شخصی، که با او جنگ کرده بود، دو سال بعدتر، در فوریه ۲۱۱ م. بنابراین سلطنت بلاش چهارم از ۱۹۱ تا ۲۰۸ م. بود. در باب صفات او چیزی محقّقا نمی‌توان گفت، زیرا از اوضاع داخلی دولت پارت اطّلاعات صحیحی در این زمان نداریم، همین‌قدر می‌توان این عقیده داشت، که او کسی نبوده، که بتواند بر اوضاع فائق آید.