برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۵۸۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

(کتاب ۱۵، فصل ۳، بند ۲۴)، که شاهان اشکانی پذیرفته بودند پارس از خود پادشاهانی دست‌نشانده داشته باشد[۱] و معلوم است، که با حفظ استقلال داخلی پارس، مذهب و عادات و اخلاق پارسیها هم محفوظ بود. در باب مذهب هم می‌دانیم، که پارتیها سیاست تساهل و تسامح را پیروی می‌کردند و بنابراین از تعصّب مذهبی در این مورد چیزی نمی‌توان گفت، ولی مسلّم است، که اشکانیان پس از اینکه اقتدار یافته‌اند ساعی بوده‌اند، از نفوذ مغ‌ها بکاهند[۲]، باین معنی، که اگر چه مغها در مجلس مشورت (مغستان یا مهستان) دولت پارت داخل بوده‌اند، ولی در واقع امر نفوذ آنها در کارهای دولتی کم یا هیچ بوده و دیگر از گفته هرودیان (کتاب ۶، بند ۳۰) چنین برمی‌آید، که پارتیها مردگانشان را می‌سوزانیدند.

اگر این خبر صحیح باشد، معلوم است، که این کار آنها هم مورد نفرت مغها و پیروان زرتشت بوده، زیرا در مذهب مزبور آتش مقدّس است و آن را نباید آلود، و حال آنکه مرده پلید است.

زوال دولت پارت و انقراض سلسلۀ اشکانی ایران

جهات آن

بالاتر گفتیم، که فتح پارتیها نسبت بروم، با وجود اینکه واقعه مهمّی بود، نتوانست مبانی دولت را تقویت کند و این دولت قدیم پانصدساله (تقریبا) با سرعت رو بانقراض رفت. اکنون موقع آنست، که ابتداء ببینیم جهات این انقراض چه بوده. جهات آن را مورّخین و نویسندگان از اسباب مختلف و گوناگون دانسته‌اند، ولی نمی‌توان بتحقیق دانست، که علل زوال دولت پارت همین چیزها است، که گفته‌اند یا جهات دیگری نیز


  1. این عبارت سترابون شامل شاهان اوّلی اشکانیان است، زیرا زمان حیات جغرافیادان و مورّخ مزبور تقریباً تا ۴۰ م. بوده.
  2. پائین‌تر در مبحث مذهب در دولت پارت باین مطلب مراجعه خواهیم کرد.