و کوتاهی زندگانی قوش را از او پرسید، مؤبد جواب داد: من گمان نمیکردم، که شاه از جهت آن بیاطّلاع باشد. آیا شاه نمیداند، که قوش با وجود زیبائیاش و صفات خوبی، که دارد، مرغی است خونریز و غنیم مرغان، و آزارکننده هیچگاه دیر نپاید. کرکس بعکس نه بدذات است و نه جنبندهای را آزار میکند و بهمین جهت است، که زیاد عمر میکند و به چنان سنّی میرسد. هرمزان پس از شنیدن جواب مؤبد گفت: احسنت حرفهای تو تردید مرا زائل کرد و نمود، که من برای خیر خودم چه باید بکنم: باید از ظلم احتراز جویم و عدالت را دوست دارم، او هشتاد سال عمر کرد و ۴۷ سال این مدّت را به سلطنت گذرانید.
۸-ملک فیروز بن هرمزان
ملک فیروز، پس از آنکه بجای پدر نشست، به وظایف خود پرداخت. او عدالت گسترد و حامی تبعهاش بود، چون او جوانان شکیل زیاد از اسرای یونانی و ترک در خدمت خود داشت، روزی آگاه گردید، که رجال دربارش، از اینکه او دشمنان خود را به خود نزدیک میدارد، ناراضیاند و نیز دریافت، که از نزدیک شدن این جوانان بشاه بد میگویند و نسبتهایی میدهند، که دور از دیانت است. پس از آن او جوانان را از قصر خود راند و گفت کسی راحت است، که زنانی را به خدمت خود میگمارد.
فیروز پسری داشت، که بسنّ رشد رسیده و نامش خسرة بود. چون او دید، که خسرة مانند زمامداری رفتار میکند، وی را بمحبس انداخته گفت، این است مجازات کسی، که خیلی کمحوصله است و حکومت را قبل از موقع بدست میگیرد.
بعد، پس از چندی او را آزاد کرده نزد خود خواند و گفت: پسرم، صبر کن، که وقت من سر رود و وقت تو دررسد، زیرا اوضاع عالم عبارت است از یک سلسله تحوّلات اقبال و هر پادشاهی سهمی در آن دارد و مادامیکه، دورۀ پدران بسر نیامده پسران نباید حکومت کنند، خسرة در مقابل پدر به خاک افتاد و از آنچه کرده بود پشیمان گردیده، دیگر پیرامون زمامداری نگردید، تا آنکه فیروز پس از ۳۹ سال درگذشت.