و برخی بوسیلۀ روایات از دورۀ ساسانی به دورۀ اشکانی انتقال یافتهاند، عدّهای هم اختراع است، زیرا به هیچ نامی از نامهای اشکانی شباهت ندارد. بعض اسامی هم تصحیف شده، چنانکه در جایش تذکّر دادهایم. ثعالبی مفصّلتر از دیگران در باب اشکانیان صحبت میدارد، ولی حکایاتی، که راجع به سلطنت شاهان مزبور ذکر شده، به داستانسرائی و قصصی، که دایههای اطفال برای کودکان میگویند،- شبیهتر است: آن همه وقایع عمدۀ دوره اشکانی باین حکایات تبدیل یافته، آنهم بیتعیین زمان و مکان حکایت، یا ذکر اسامی اشخاصی، که در سرگذشتها شرکت دارند و غیره و غیره. به هرحال از مطالعات در این کتب چیزی بجز یک نکته، که پائینتر ذکر خواهد شد، بر اطّلاعات ما نمیافزاید. شرقیها تاریخ دورۀ پارتی و اشکانیان را بعد از دورۀ مزبور نمیدانستند، زیرا نه بکتب یونانی و رومی دسترسی داشتهاند و نه به مسکوکات اشکانی، که در قرون جدید منبع مهمّی برای یافتن ترتیب سلطنت شاهان اشکانی، مدّت دوام سلسلۀ آنها و اطّلاعات دیگر گردیده و هنوز هم موضوع مداقّه و تحقیقات است. کتب یونانی و رومی هم، چنانکه در جای خود گفته شده، دارای اهمیّت است، زیرا از ابتدای تأسیس دولت پارت سلوکیها و بعد یونانیها و رومیها روابط مستقیم با پارتیها داشتهاند و به وقایعی، که در سرحدّات غربی دولت پارت و ارمنستان و سوریّه و آسیای صغیر رویداده، علاقهمند بودند و دیگر اینکه بعض نویسندگان غربی، چنانکه بالاتر ذکر شد، با صرفنظر از وقایعی که بملل آنها مربوط بوده، به زندگانی سیاسی این دولت بزرگ، که نامش پارت است، علاقه یافته آثاری از خود گذاشتهاند. از سالنامههای تاسیتوس این نظر به خوبی ثابت میشود، زیرا این مورّخ وقایعی را نیز یادداشت کرده، که مستقیماً بروم مربوط نیست. شرقیها تاریخ جانشینان اسکندر و دولتهائیها را، که بر خرابههای ملک اسکندر پدید آمدند، نیز نمیدانستند و در تحت لفظ ملوک الطوائف دوره پس از اسکندر را تا اشکانیان، با دورۀ خود اشکانیان مخلوط کردهاند. خلاصه آنکه، اگر ما امروز تاریخ پارت را باین اندازه هم، که ذکر شد، میدانیم، از پرتو
برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۶۲۴
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.