شد، تخت سوریّه و آسیاسدان را تصرّف کرده ده سال بعد با قشونی بطرف بابل رفت. ده سال پس از آن ارشک دمتریوس را آزاد کرد و اجازه داد، که او نزد برادرش برود و به او بگوید، که چه باید بکند، ولی او به سوریّه نرفت و به آسیاسدان درآمد. پس از آن ارشک با ۱۳۰ هزار نفر سپاهی بقصد بابل حرکت کرد. در سال ۱۲۸ سلطنت ارشک، وقتی که او ببابل نزدیک میشد، آنتیوخوس غفلتاً به او در گردنه کوهها در موقع زمستان حمله کرد، ولی نتوانست بر او غلبه کند.
ارشک قشون او را شکست داد و ضربتی بوی زده او را انداخت و کشت. در همین وقت او سلکوس پسر آنتیوخوس را اسیر کرد و در قصر خود نگاهداشت. نیز در همین زمان ارشک ارمنستان را به پسر خود ارشک جوان داد (موسیخورن گوید، که این ارشک جوان را وال ارشک مینامیدند و برادر ارشک بزرگ شاه پارت بود. م.). این واقعه در شهر مدزپین[۱] (نصیبین) رویداد و آروآسدان[۲]، که در نزدیکی داجیک (یعنی تازی) و سوریّه است و نیز کاپادوکیّه را، که در جوار کیلیکیّه است تا سواحل دریای بزرگ (مغرب یا میانه) به اطاعت او درآورد (مقصود از آروآسدان صفحه اروستان است، که نصیبین جزء آن بشمار میرفت، یعنی ارشک این صفحه را به اطاعت وال ارشک درآورد. م.).
این حدود ارمنستان در مغرب بود و در شمال مملکت مزبور تا کوههای بزرگ قفقاز بسط مییافت. این کوهها بطرف مشرق بطول حدود مستحکم ماد امتداد یافته به کوه زراسپ[۳] میرسد و از صفحه نرشیراگ[۴] (شیراگنو) میگذرد ارشک او را (یعنی پادشاه ارمنستان را) بطرف مغرب به مردزان[۵] با ۷۰ هزار سپاهی فرستاد و شاهزادگان بزرگ ایالات همراه او بودند و کسی نمیتوانست با او ستیزه کند. پاکارد فارازیان[۶] از اعقاب آرامانیاک، والی بزرگ با قشونش باستقبال او آمد، هدایای زیاد از طلا و نقره به او داد، قبا و ردای شاهی بر او پوشید،