و موسیخورن از قول نویسندگان دیگر یونانی ذکر کرده، در این زمینه است، مثلاً آرداشس بر تمام پادشاهان برتری دارد. او بقدری نیرومند و توانا است، که ماهیّت و خاصیّت اشیاء را تغییر میدهد: بر زمین کشتی میراند و بر آب قدم میزند، ولی بالاخره محن و مصائبی، که بر او وارد میشود، به اندازهایست، که نه به کوروش در جنگ ماساژتها وارد شده، نه به کبوجیه در حبشه، نه به داریوش در سکائیه و نه به خشیارشا در جنگهای یونان، زیرا اگر او خزاین خود را در یونان گذارد، لااقل توانست بهسلامت جان بدر برد، ولی آرداشس، که آنقدر از فتوحات بزرگ بر خود میبالید، بدست سربازانش کشته شد.
چنین است نوشتههای موسیخورن راجع به آرداشس اشکانی و زاید است گفته شود، که صفات و کارهائی را، که برای بزرگ کردنش به او نسبت داده، افسانه است، زیرا با صرفنظر از گفتههای اغراقآمیز، آرداشس اشکانی معاصر کرزوس پادشاه لیدیه نبود و لااقل سه چهار قرن بعد از او میزیست. بنابراین یک چیز جالب توجه است. موسیخورن، با وجود اینکه بکتب مورّخین و نویسندگان نامی یونان مانند هرودوت دسترسی داشته و مخصوصا اسم هرودوت را با احترام در جاهائی از تألیفش ذکر میکند، چگونه این افسانه را پذیرفته و حتّی میگوید، که باور دارد. بنظر مؤلف جهت را باید از علاقهمندی ارامنه به پارتیها و اشکانیان دانست. موسیخورن از حسّیّات ارامنه آگاه بوده و، چون نمیخواسته ارامنه به نوشتههای او با نظر خصومت بنگرند و انتقاد کنند، جنگ آرداشس را با کرزوس یا نسبت دادن کارهای کوروش بزرگ را بیک پادشاه اشکانی، تصدیق کرده.
بنابراین از این نوشتههای موسیخورن، اگر استفادۀ تاریخی نمیتوان کرد، این نکته را روشن میتوان دریافت: ارامنه به اندازهای نسبت به اشکانیان علاقهمند بودند و پادشاهانشان را از این سلسله پادشاهان ملّی میدانستند، که مورّخی مانند موسیخورن-هرودوت مورّخین ارمنستان-جرئت نمیکند، نسبتهایی را، که به آرداشس میدهند، انتقاد یا تکذیب کند و میگوید، که جنگ آرداشس اشکانی را با کرزوس لیدی باور دارد.