به چهار شعبه منشعب میشده: شعبه اوّل در ایران سلطنت داشته. دوّم در ارمنستان. سوّم در باختر تا هند. چهارم در ممالک شمالی از آسیای وسطی تا دریای آزوف و کوههای قفقاز شعبه اوّل، یعنی اشکانیان ایران بر سایر شعب ریاست داشته و شاه اشکانی ایران را شاه بزرگ یا شاهنشاه میخواندند. شعبه آخری بعد از سه شعبه اوّلی میآمده و از سایرین پستتر بوده.
در باب شعبه اشکانی، که در آن طرف کوههای قفقاز سلطنت میکردند، این اطّلاعات بدست آمده (بدوا باید بگوئیم: اروپائیها، وقتی که میگویند آن طرف کوههای قفقاز، مقصودشان قفقازیه یا صفحاتی است، که در اینطرف قفقاز واقع است مثل تفلیس، بادکوبه، باطوم و غیره، ولی برای ما ایرانیان آن طرف قفقاز صفحات وسیعی است، که از کوههای مزبور بطرف شمال امتداد و بروسیه جنوبی اتّصال یافته. م).
فوستوس بیزانسی مورّخ ارمنستان راجع به سانسان پادشاه اشکانی صفحات آن طرف قفقاز مینویسد، که در قرن پنجم م. او به خسرو دوّم پادشاه ارمنستان پسر تیرداد، که مذهب عیسوی را پذیرفته بود، حمله کرد. مفاد نوشتههای او چنین است (کتاب سوّم، فصل ۶ و ۷، صفحه ۲۰-۲۶، چاپ قسطنطنیّه ۱۷۳۰):
پس از اینکه خسرو تمام کلیساهای مملکت را برقرار و تعمیر کرد، گریگوار (گریگور) [۱]باردوی پادشاه اشکانی ماساژتها، که نامش سانسان بود، رفت.
پادشاهان این مردم و پادشاهان ارامنه از یک نژاداند. قشون زیادی از مملکت هونها نزد پادشاه ماساژتها آمده بودند، یک اسب وحشی آوردند و گریگوار را بدم او بسته آن را در کنار دریای شمالی در جلگهای موسوم به وادنهآ [۲]رها کردند، بدین ترتیب مبلّغ جوان پرهیزکار هلاک شد. در این وقت سانسان پادشاه ماساژتها با خسرو پادشاه ارمنستان کینه میورزید. او تمامی قشون
________________________________________