برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۷۰۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۴۳). آپ‌پیان گوید (پارت، صفحه ۱۴۱)، که این مقام در خانواده سورن ارثی بود. همین شخصی، که تاج بر سر شاه می‌گذاشت، شغل سپهسالاری کلّ قواء مملکتی را نیز برعهده داشت. از تاریخ پارت دیده می‌شود، که مجلس مهستان چند دفعه شاه را از جهت رفتاری، که خوش‌آیندش نبوده، از سلطنت خلع کرده، ولی باید گفت، که همیشه جنگ درونی در این موارد روی داده، شاه مخلوع بی‌ستیزه و مبارزه این اقدام مهستان را نپذیرفته و بالاخره این مسئله را، که حق با مجلس مهستان است یا با شاه، شمشیر شاه یا مجلس حلّ کرده.

پس از اینکه شاه بتخت می‌نشست و موقعش محکم می‌گشت، حکومتش تقریباً مطلقه می‌شد، زیرا می‌بینیم، که او می‌تواند هرکس را بی‌محاکمه بقتل برساند.

مخصوصا اعضای رشید خانواده سلطنتی، که مورد رشک و حسد شاه واقع می‌شوند، بقتل می‌رسند. مثلا فرهاد چهارم ۳۹ نفر از برادران خود را بقتل رسانید.

راجع به گودرز و دیگران هم در قسمت تاریخی این کتاب مواردی ذکر شده، ولی باید گفت، که شاه از مجلس شیوخ، یا چنانکه رومی‌ها گویند مجلس سنا، ملاحظۀ زیاد داشته، زیرا در این مجلس مغ‌ها عضویّت داشتند و آنها از جهت تشکیلات، در میان مردم مورد احترام و دارای قوّت و قدرت بودند (پائین‌تر باین مطلب مراجعه خواهیم کرد). چون قدرت آنها را شاهان اشکانی نمی‌پسندیدند، بعدها درصدد محدود کردن مغ‌ها برآمدند. از اینجا ضدّیتی بین اینها و شاه بوجود آمد، که یکی از جهات انقراض اشکانیان گردید (آگاثیاس، کتاب ۲، بند ۲۵).

ممالک تابعه

از ممالک تابعه پارت، بعضی ایالات پارت بودند، یعنی ولاتی برای آنها معیّن می‌شد. این ولات را در دوره پارتی، یونانیها باز (ساتراپ) گفته‌اند، ولی صحیح نیست. ساتراپ، چنانکه بالاتر گفته شد، یونانی شده (خشترپوان) پارسی قدیم، یا شهربان زبان کنونی ماست. در دورۀ پارتی، والی را (بیس‌تاکسس ۱) می‌گفتند، که نویسندگان اروپائی ویتاکسا[۱] می‌نویسند


  1. Vitaxa.