میشد. شاهان اشکانی بسیار مقیّد بودند، که مقام سفرایشان در خارجه کاملاً رعایت شود و، چنانکه گذشت، مهرداد دوّم از سفیرش سلب حیات کرد، که چرا جای خود را به سولاّ مأمور سنای روم در آسیای صغیر داد و مقدّم بر او ننشست.
سلاطین اشکانی از مهرداد اوّل ببعد نیز مقیّد بودند، که رومیها آنها را شاهنشاه خطاب کنند و در نامههاشان به قیاصره خودشان را باین عنوان میخواندند، در موردی بلاش اوّل خود را شاهنشاه مطلق خواند، نه شاهنشاه پارت. بعد، چنانکه گذشت، این عنوان باعث استهزاء وسپاسیانوس قیصر شد و او در نامۀ جوابی از عنوان خود (قیصر و اگوست) صرفنظر کرده، باسم تنها اکتفاء ورزید، ولی شاه اشکانی را شاهنشاه مطلق خواند.
اگر مذاکراتی هنگام جنگ پیش میآمد، چه قبل از بهم افتادن فریقین و چه پس از مجادله، پارتیها زه کمان را میکشیدند. این رفتار میرسانید، که میخواهند با طرف در امری مذاکره کنند. بعد، اگر رودی بین طرفین متحاربین بود، پلی بر آن میزدند و در وسط پل نمایندگان طرفین به مذاکره میپرداختند و اگر جزیرهای در رود وجود داشت، در آن جزیره ملاقات و مذاکره بعمل میآمد. وقتی که هیچکدام از این دو صورت میسّر نبود، مسافتی بین دو لشکر معیّن میشد و نمایندگان طرفین در وسط آن یکدیگر را ملاقات میکردند. اگر مقصود حاصل میشد، عهدی امضاء میکردند، بعد طرفین با یکدیگر مراوده مییافتند و ضیافتها به یکدیگر میدادند و الاّ نمایندگان برمیگشتند و جنگ دنباله مییافت.
بیرق دولت پارت معلوم نیست چه بوده. در دولت هخامنشی، چنانکه در جای خود گذشت، علامت شاهان هخامنشی عقابی بود از زر با بالهای گشاده. در دولت اشکانی گویند، که گاه بتقلید از رومیها عقابی دو سر استعمال میکردند و گاهی، باقتباس از بابل، علامت ماه و ستاره را.
چون مدرک این خبر را نیافتیم، بذکر آن اکتفاء میورزیم، بیاینکه تصدیق یا تکذیب کنیم، ولی از مسکوکات اشکانی دیده میشود، که بر تاج بعض شاهان شکل ستاره نقش شده.