آنکه برادر او زارن (بعضی او را زار نوشتهاند)[۱] مدعی تخت سلطنت گردید و واهان با تمام قوای خود به کمک بلاش شتافت این بود که بلاش بعد از خلاصی از این جنگ خواهش واهان را قبول کرد و مذهب عیسوی در ارمنستان و ایبری رسمیت یافت پس از آن اوضاع ممالک مزبوره بکلی تغییر کرد بدین معنی که این دو مملکت باطناً با ایران همراه شدند.
بیستم-غباد اول (گوات)
پسر فیروز بود در زمان سلطنت بلاش خواست از او تخت را بستاند ولی موفق نشد و فرار کرده نزد خوشنواز رفت. خان هیاطله پذیرائی شایانی از او کرد و بعد از سه سال قشونی برای او تهیه نمود که با بلاش جنگ کند و تخت را از او بستاند و لیکن در این احوال بلاش مرد (۴۸۷ میلادی) و نجبای ایران غباد را به پادشاهی قبول کردند این شاه از ۴۸۷ تا ۵۳۱ میلادی دو دفعه سلطنت کرد وقایع بسیار مهمی در زمان او روی داده که از قرار تفصیل است.
در ابتداء غباد بطرف خزرها متوجه شد اینها مردمی بودند تورانی آلتائی[۲] که در کنار دریای خزر و در حدود شمالی قفقازیه سکنی گزیده به صحراگردی و تاختوتاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالباً تاختوتاز آنها بطرف دره رود کورا (کوروش قدیم) بود پایتخت آنها در ابتدا (تمرخان شورا) ی حالیه در قفقازیه بوده ولی بعد حاجی طرخان حالیه را که اتل نام داشت پایتخت کردند غباد با آنها جنگ کرده غلبه یافت و عده زیادی را از آنها کشته غنائم بیشماری از این جنگ آورد.
پیدایش مزدک
خلع غباد و بازگشت او به سلطنت مزدک پسر بامداد شخصی بود از اهل