برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۸۸۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

فغفور او را به خوبی پذیرفته بعد اجازۀ تأسیس آتشکده را در چان‌کان از فغفور درخواست کرده و اجازه یافته و بعد از اندک زمانی فوت کرده پسر او نی‌نیش (چنانکه چینیها او را نامیده‌اند و شاید نرسی باشد) به طخارستان مراجعت کرده و مدّتی در آنجا مانده و برای استرداد ملک خود کوشش‌ها نموده و لیکن سعی او به جائی نرسیده و بالاخره مأیوس شده به دربار چین برگشته است چینی‌ها مقارن ۷۲۲ میلادی پوشان‌هو نامی را ذکر کرده و نوشته‌اند که این شخص خود را شاه می‌دانسته ولی معلوم نیست که کی بوده و نیز نوشته‌اند که خسرو نامی از خانوادۀ یزدگرد خود را شاه می‌دانسته (۷۲۹-۷۲۸) و بالاخره ضبط کرده‌اند که شاه ایران در ۷۳۲ (کی‌لی) نام نسطوری را به سفارت به دربار چین فرستاد و لیکن اسم او را ذکر نکرده‌اند.

ایران بعد از جنگ نهاوند

بعد از جنگ نهاوند اعراب در قسمتهای مختلف ایران با ایرانیها در زدوخورد و کشمکش شدند اگرچه طبقه اصناف و کارگر که سواد شهرنشین را تشکیل می‌داد چون از تضییقات مغها نسبت به بعضی مکاسب و حرف ناراضی بود سلطه اعراب را زودتر قبول کرد ولی اهالی ده‌نشین از آنجا که مالکین اراضی غالباً از طبقه نجبا بودند و نیز ایلات و قلاع مقاومت کرده بزودی به حکومت عرب تن درندادند و دیگر اینکه در بعضی از قطعات ایران پادشاهان و امراء محلی تا چند قرن بعد از استیلای عرب باقی ماندند و خلفای بنی امیه و عباسی نتوانستند آنها را کاملاً مطیع نمایند مثل طبرستان که سلسله سپهبدها را حفظ کرد[۱] و گیلان که با دادن مبلغی به خلفا استقلال داخلی خود را محفوظ داشت نکته دیگر اینکه هرچند با سقوط دولت ساسانی استقلال ایران آن زمان زائل شد ولی روح


  1. سپهبدهای طبرستان (تابورستان) از خانواده قارن بودند و چنانکه در فوق گفته شد این خانواده یکی از خانواده‌های درجه اول پارتها بود.