که میگویم: با دشمن بچهسان باید بود. این مسئله مانند عشق است، با طفلی از عشق حرف نمیزنند، تا مبادا بواسطه شهوت و نادانی راه افراط پیش گیرد، ولی چون موقع در رسید، بیمی نیست، که جوان معنی عشق را بداند». کوروش - «پدر، من میبینم، که از حیلههای جنگی بیاطلاعم، اگر چیزهائی در این باب میدانی بمن بگو». - «سعی کن، که با قشون مرتب بر لشکر بینظم، با سپاهیان مسلح بر سپاهیان بیاسلحه بتازی و نیز با افراد بیدار بر افراد خوابآلود حمله کنی، سعی کن، وقتی که خودشان را پنهان میکنند، تو آنها را ببینی و اگر در موقع بدی هستند، تو موقع خوب بگیری. باید بدانی، که تو از چه حیث ضعیفی و از کجای دشمن میتوان ضربت وارد کرده فاتح شد». - «برای داشتن مزایا نسبت به دشمن همین چیزها لازم است یا باز چیزی هست؟» - «البته چیزهای دیگر هم هست. باید دشمن را فریب داد و ناگهان بر او تاخت، یا برای مختل کردن قوای او، تظاهر کنی، که میگریزی و او را به جاهائی کشی، که برایش بد است. نباید بهمین چیزها، که آموختهای، قناعت ورزی، خودت باید حیلههائی اختراع کنی، چنانکه موسیقیدان اکتفا نمیکند به نواختن چیزهائی، که یاد گرفته و هر روز خودش نواهائی اختراع میکند. چنانکه در موسیقی الحان تازه را قدر میدانند، در جنگ هم خدعههای جدید اهمیت دارد، زیرا دشمن بهتر فریب میخورد». بعد کبوجیه مثالهائی از زندگانی کوروش در ایام جوانی او آورده گفت: «کارهائی، که تو برای گرفتن جانوران و پرندگان میکردی، اگر همان کارها را برای غلبه یافتن بر انسان کنی، گمان نمیکنم، کسی از دست تو خلاصی یابد، ولی وقتی که در دشت دائما با دشمنی ستیزه میکنی، که خوب مسلح است، این را بدان: در این موقع مزایائی بکار میآید، که از دیرگاه تدارک شده، یعنی سربازان ورزیده، که روحشان قوی است و در کارهای رزمی خوب پرورش یافتهاند. باید یک لحظه از یاد اشخاصی، که به تو اطاعت میکنند، غافل نباشی. شب باید فکر کنی، که روز چه خواهند کرد و روز نقشۀ شب را بکشی. باید بدانی، چگونه لشکر را برای جنگ بصف وامیدارند، چطور
برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۳۱۹
این برگ نمونهخوانی نشده است.