زیرا بردیا اصلاً در مصر نبوده. ژوستن شرح قضیه را در زمینهٔ روایت هرودوت نوشته، با این تفاوت که مغ را پرکساسپس نامیده و برادر او را ارباست. او گوید که مغ پس از فوت کبوجیه سمردیس را کشت (کتاب ۱، بند ۲). از دیودور در این باب اطلاعی بما نرسیده، زیرا کتابهای او از شمارهٔ ششم تا دهم گم شده.
مبحث دوّم - لشکرکشی به افریقا
حمله به مصر
بدوا باید گفت، که عقاید محققین دربارهٔ کوروش و قصد او بتسخیر مصر مختلف است. بعضی باین عقیدهاند، که او درصدد تسخیر مصر نبوده و حدود ایران آن زمان را، که از طرف غرب به بحر الجزائر و دریای مغرب میرسید، از طرف مشرق به سند، و از سمت شمال به دریای سیاه، کوههای قفقاز، بحر خزر، رود سیحون و از طرف جنوب بخلیج پارس و بحر عمان، حدود طبیعی ایران میدانست. برخی گویند که کوروش درصدد تسخیر مصر بود، ولی کارهای شرقی یا شمال شرقی به او فرصت نداد، که این دولت را هم منقرض کند. حقیقت امر معلوم نیست. به هرحال کبوجیه، همینکه بتخت نشست، مسئلهٔ تسخیر مصر را جدا در نظر گرفت و مشغول تدارکات گردید.
هرودوت جهت آن را چنین نوشته (کتاب ۳، بند ۱): «کبوجیه سفیری بمصر فرستاده دختر آمازیس پادشاه مصر را خواستگاری کرد. این اقدام کبوجیه بر اثر تحریکات یک نفر کحال مصری مقیم دربار ایران بود. توضیح آنکه کوروش وقتی از آمازیس پادشاه مصر خواست، که بهترین کحال مصر را انتخاب کرده به پارس بفرستد و، چون او این شخص را روانه کرد، کحال مزبور سخت از آمازیس رنجید، که چرا اطبای دیگر مصری را گذارد و او را از زن و اطفالش جدا کرده به پارس فرستاد. بعد بسبب کینهتوزی کبوجیه را محرّک شد، که دختر پادشاه مصر را بخواهد، چه گمان میکرد، که بر اثر این تقاضا پادشاه مصر با نهایت تأسف و تأثر دخترش را از خود دور کرده نزد کبوجیه خواهد فرستاد، یا جواب رد خواهد داد و جنگ درخواهد گرفت. کبوجیه چنان کرد، که کحال گفته بود