حکومت گئومات کشته شدن او
قبلا لازم است، روایت هرودوت را دنبال کنیم. مورّخ مذکور گوید (کتاب سوّم، بند ۶۷-۷۹): سمردیس مغ از جهت اینکه با سمردیس پسر کوروش هم اسم بود، هفت ماه با آرامش سلطنت کرد و در این مدّت نیکیهای زیاد بتبعه خود نمود، چنانکه پس از فوت او تمام مردمان آسیا، به استثنای پارسیها، از این قضیه متأسف بودند، توضیح آنکه در بدو جلوس بتخت تمام ملل را در مدّت سه سال از دادن مالیات و سپاهی معاف داشت. فقط در ماه هشتم مردم دانستند، که او پسر کوروش نیست و شرح واقعه این است: چون مغ مزبور هیچگاه از قصر شوش بیرون نمیرفت و هیچکدام از بزرگان پارس را به خود راه نمیداد، یکی از آنها اتانس[۱] نام پسر فرنسپس[۲] از او ظنین شد، درصدد برآمد تحقیقاتی کند و بسهولت وسیله آن را یافت. یکی از دختران او ردیمه[۳] نام زن کبوجیه بود، که پس از فوت او با زنان دیگر شاه متوفی در حرم مغ داخل شد. اتانس توسط ثالثی از او پرسید، که آیا واقعا شوهرش پسر کوروش است؟ دختر جواب داد، که چون شوهر خود را قبل از فوت کبوجیه ندیده، نمیتواند چیزی بگوید. اتانس مجددا به او پیغام فرستاد، که این مطلب را از آتسسا دختر کوروش، که نیز در اندرون است، تحقیق کن، چه او البته برادر خود را میشناسد. دختر اتانس جواب داد، از وقتی که این شخص بر تخت نشسته، زنان حرم را از یکدیگر جدا کرده و کسی نمیتواند با دیگری صحبت کند یا مراوده داشته باشد. از شنیدن این وضع اندرون سوء ظن اتانس شدت یافت و به دختر خود گفت، تو از خانوادۀ نجیبی و، اگر موقع اقتضا کند، باید حیات خود را بخطر اندازی. سعی کن در اوّل دفعهای، که شاه به اطاق تو میآید، بفهمی، گوشهای او را بریدهاند یا سالم است. اگر گوشهای او را بریدهاند، پس پسر کوروش نیست و در این صورت نه شایان سلطنت است، نه لایق آن، که تو در رختخواب او بخوابی، و بعلاوه باید، در ازای چنین جسارتی،