بند پانزدهم
«داریوش شاه میگوید: فورا من لشکری ببابل فرستادم. ویندفرن نام مادی را، که مطیع من بود، سردار کرده گفتم بروید، این قشون را، که در بابل است و خود را از من نمیداند، درهم شکنید. ویندفرن فورا با قشونی عازم بابل شد. اهورمزد مرا یاری کرد. بفضل اهورمزد ویندفرن بابل را گرفت و آن را به اطاعت درآورد. ماه مرگزن روز ۲۲ بود، که ارخ، که خود را بخت النصر مینامید، دستگیر شد و مردانی، که با او همدست بودند، گرفتار و بسته شدند (یعنی آنها را در زنجیر کردند. م.). بعد من چنین فرمودم، که ارخ و همدستهای عمدۀ او را باید در بابل مصلوب کنند».
ستون چهارم
بند اوّل
«داریوش شاه میگوید: این است آنچه من در بابل کردم».
بند دوّم
«داریوش شاه میگوید: این است آنچه من کردم. هرچه کردم به هرگونه بفضل اهورمزد بود. از زمانی که شاه شدم، نوزده جنگ کردم. بفضل اهورمزد لشکرشان را درهم شکستم و ۹ شاه را گرفتم....». (اینجا داریوش اسامی این نه نفر را با عنوانی، که به خود بسته بودند، ذکر میکند. چون بالاتر ذکر شده، احتیاجی به تکرار نیست. م.).
بند سوّم
«داریوش شاه میگوید: این نه نفر را در میان این جدالها دستگیر کردم».
بند چهارم
«داریوش شاه میگوید: ممالکی که شوریدند، دروغ آنها را شوراند، زیرا آنها به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورمزد این اشخاص را بدست من داد و با آنها، چنانکه میخواستم، رفتار کردم. ای آنکه پس از این شاه خواهی بود، با تمام قوا از دروغ بپرهیز. اگر فکر کنی، چه کنم تا مملکت من سالم بماند، دروغگو را نابود کن».
این است مضمون کتیبه بیستون راجع به اغتشاشات داخلی ایران. باقی مطالب آن در جای خود بیاید. از حیث انشاء، کتیبه روشن و بلیغ است. یگانه ایرادی، که میکنند، مکرّرات کتیبه است، ولی گمان میرود، که مکرّرات را