دولت ایران از زمان کوروش بزرگ این سیاست را اتّخاذ کرده بود، که در مستعمرات یونانی حکومت هر شهر را همیشه بیک نفر میداد، زیرا این طرز حکومت اوّلا مطابق طرز حکومت ایران بود و بعلاوه روابط شهرها را با ولات ایرانی در آسیای صغیر تسهیل میکرد، چه حکّام شهرهای یونانی با این ترتیب مجبور نبودند در مواردی بمجالس ملی رجوع کنند و از این راه تشتّت آراء روی داده از سرعت اجرائیات بکاهد. معلوم است، که دولت ایران اشخاصی را از یونانیها برای حکومت شهرهای یونانی معین میکرد، که طرفدار این طرز حکومت بودند:
اینها را یونانیها (تیران) مینامیدند، که بمعنی جبّار است. از طرف دیگر، چون جبابره به دولت ایران متّکی بودند، هواخواهان حکومت ملی نسبت به آنها و بالطبع به دولت ایران کینه میورزیدند. در داخلۀ یونان اروپائی هم تقریبا همین اوضاع مشاهده میشد، یعنی یک قسمت آن طرفدار حکومت ملی بود و قسمت دیگر هواخواه حکومت جبابره یا اشرافی. بهمین جهت از دو دولت نامی و مهم یونان هریک طرفدار یکی از دو طرز حکومت مذکوره گردید: آتن - قائد حکومت ملی و اسپارت - علمدار حکومت اشرافی. مقارن این زمان هیپپیاس[۱] نامی از خانوادۀ پیزیسترات[۲] جبّار آتن بود، ولی بعد آتنیها او را از آنجا خارج کردند و او، برای اینکه به حکومت آتن برگردد، متوسل بوالی ایران در آسیای صغیر گردید (۵۱۰ ق. م). در غیاب او شخصی کلهایستن[۳] نام، که از خانوادۀ نجیب آلکمانید[۴] بود، طرز حکومت آتن را تغییر داده حکومت ملی در آنجا تأسیس کرد.
این اقدام باعث خشم طرفداران حکومت اشرافی شد و رسولانی به اسپارت فرستاده کمک آن را تقاضا کردند. اسپارتیها لشکری به آتن فرستادند و کلهایستن مجبور شد، در مقابل قوّه تسلیم شود. این دفعه آتنیها در غضب فرورفته بر ضدّ اسپارتیها قیام کردند و آنها، چون اوضاع را چنین دیدند، آتن را تخلیه و هواخواهان آتنی خود را رها کرده از آتّیک[۵] خارج شدند، ولی پس از آن چیزی نگذشت، که اسپارتیها