در اینجا از عدم بهرهمندی بوده. از طرف دیگر میبینیم، که نوشتههای هرودوت، علاوه بر اینکه فقط از منبع یونانی است، حاوی ارقام و کیفیاتی است، که در اغراق بودنش کسی نمیتواند تردید کند (چون هریک از موارد پائینتر خواهد آمد، زاید است، که در اینجا امثالی ذکر کنیم). بالاخره ملاحظاتی، که ذکر شد، ما را باین نتیجه میرساند، که کیفیات این جنگ ایران و یونان را ما صحیحا نمیدانیم، نتیجۀ قطعی هم روشن نیست و، چون آثاری از این جنگ جز در نوشتههای هرودوت نمانده (زیرا دیگران هم، هرچه نوشتهاند، در زمینۀ نوشتههای او است) باید دید، که او چه میگوید، ولی این نکته را هم باید در نظر داشت، که نوشتههای او فقط از منبع یونانی است و زمان زندگانیش بزمان این جنگها، یعنی بلیّاتی، که از طرف ایرانیها دامنگیر یونانیها شده، خیلی نزدیک و بنابراین حسّیّات ضد پارسی یونانیها در این زمان هنوز در غلیان بوده.
برای اینکه خواننده تصوّر نکند، که این تذکر مبنی بر طرفداری است، عقیدۀ یکی از بزرگترین خبرههای نظامی را در اینجا (و لو اینکه قدری زود باشد) ذکر میکنیم: ناپلئون اوّل، یعنی یکی از سه بزرگتر سرداری، که تاریخ هنوز چهارمین را برای آنها قائل نشده، در باب این جنگ چنین گوید: «این جنگ نامی، که معروف به جنگ پارسی یا مادی گشته، عبارت است از کارهائی، که نتیجۀ قطعی نداشته و این کار ها را هریک از طرفین برای خود فتحی پنداشته. خشیارشا به آسیا برگشت، راضی از اینکه آتن را گرفت و سوزانید و خراب کرد. یونانیها فتوحات خودشان را بزرگ کردند، مغرور از اینکه در سالامین[۱] بکلی نابود نشدند». بعد ناپلئون گوید: «امّا در باب فتوحاتی، که یونانیها به خود نسبت میدهند و شکستهائی، که برای لشکر عظیم خشیارشا قائلاند، نباید فراموش کرد، که این گفتهها تماما از یونانیها است و گزافگوئی و لافزنی آنها هم مسلّم میباشد. از طرف پارسیها نوشتههائی بدست نیامده، تا بتوان این نوشتهها را با گفتههای یونانیها مقایسه کرد و نتیجه را مبنای قضاوت قرارداد[۲]».