داشتند باج میدادند. بعد خشیارشا از نزدیکی ساموتراس گذشت و پس از آن برود لیسوس[۱] رسید. آب آن احتیاجات قشونی را کفایت نکرد و خشک شد (اگر رود بود، که اغراق است) پس از آن از مارونهآ، دیسه، آبدر[۲] و دریاچههای آبدر گذشته و از رود نستوس[۳]، که بدریا میریزد، عبور کرده به دریاچهای رسید، که سی استاد (پنج کیلومتر - و نیم یا تقریبا یک فرسخ. م.). محیط آن و آبش بسیار شور بود، ولی ماهیهای فراوان داشت. آب این دریاچه را فقط به اسبهای بنه دادند و دریاچه خشک شد (معلوم است، که این گفتههای هرودوت اغراق است، زیرا اگر محیط دریاچه چنان بوده، که او گوید، شعاع آن تقریبا یک کیلومطر میشده و اگر فرض کنیم، که این دریاچه بحدّ وسط یک مطر عمق داشته، و حال آنکه برای چنین شعاعی این اندازه خیلی کم است، تقریبا دارای سه میلیون تن یا ده میلیون خروار آب بوده و ازاینقرار میبایست عدّۀ مالهای بنۀ خشیارشا لااقل یکصد میلیون رأس باشد. هرودوت فکر نکرده، که اولا یک چنین عدّه مالبنه را از کجا میتوانستند تهیه کنند و بر فرض محال پس از تهیۀ، چگونه میتوانستند علیق آن را برسانند. از این نوع گفتهها، که در کتاب هرودوت زیاد است، به خوبی معلوم میشود، که تعصّب ملی مورّخ مذکور و میل مفرطی، که به تجلیل یونانیها داشته، او را از دقت در نوشتههای خود بازداشته. م.) شهری، که دریاچۀ مزبور نزدیک آن است، پیستیر نام[۴]دارد. بعد هرودوت مردمان این قسمت تراکیّه را شمرده گوید: مردمانی، که در کنار دریا سکنی داشتند در کشتیها دنبال لشکر خشیارشا حرکت کردند و آنهائی که در درون قارّه میزیستند از راه خشکی عازم شدند. فقط یک مردم، که موسوم به ساتر بود، مطیع نگشته آزادی خود را تا زمان ما حفظ کرد. اینها در بالای کوههائی، که از درختهای گوناگون و برف پوشیده، مسکن دارند و خیلی شجاعند. غیبگوی دیونیس در اختیار آنها است، کاهنۀ مزبوره در بلندترین جای کوه اقامت دارد و مردمی موسوم به بسّ[۵] ها گفتههای او را تعبیر میکنند.