برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۹۵۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پسران مان‌دان[۱] دختر داریوش در جنگ سالامین کشته شده بودند و این زن از مصیبت وارده خیلی بی‌تابی می‌کرد. بنابراین، وقتی که شنید تمیستوکل به دربار ایران آمده، نزد شاه رفت و اشک‌ریزان درخواست کرد، از تمیستوکل انتقام پسران او را بکشد. شاه این خواهش مان‌دان را جدا رد کرد، ولی، چون این زن مورد احترام مخصوص پارسی‌ها بود، مردم بهیجان آمده و در دربار جمع شده مجازات تمیستوکل را خواستند. بالاخره قرار شد محکمه‌ای از بزرگان پارس تشکیل شود، تا هر حکم که صادر شد، اجراء کنند. مردم از این امر شاه خوشوقت گشتند، ولی در تشکیل دیوان مذکور چندی تعلّل شد و، پس از اینکه تشکیل گردید، تمیستوکل بزبان پارسی حرف زد و بقدری خوب از خود دفاع کرد، که او را بی‌گناه دانستند. شاه از این پیشامد خوشنود گشت و هدایائی به تمیستوکل داد.

راجع بفوت تمیستوکل دیودور چنین گوید (همان‌جا، بند ۵۸) چون خشیارشا می‌خواست باز با یونانیان جنگ کند تمیستوکل را دعوت کرد، که سرداری کل قشون را عهده‌دار شود. تمیستوکل راضی شد، باین شرط که شاه قسم بخورد بی‌او جنگ را شروع نخواهد کرد. بعد برای تأیید این قسم قرار شد گاو نری را قربان کنند و تمیستوکل یک کاسهٔ بزرگ از این خون آشامید و هم در زمان بمرد. بر اثر فوت او، چون خشیارشا قسم یاد کرده بود، بی‌او جنگ نکند، از خیال جنگ با یونان منصرف شد. ولی کرنلیوس نپوس[۲] گوید (تمیستوکل، بند ۹-۱۰) «من روایت توسیدید[۳] را در اینجا هم ترجیح می‌دهم. او گوید، که تمیستوکل از مرضی درگذشت، ولی انکار نمی‌کند، که در باب سم خوردن او شایعه‌ای بوده» .

تفاوت بیّن بین روایت پلوتارک و دیودور در این است، که اوّلی این قضیه را مربوط به اوائل سلطنت اردشیر می‌داند ولی دوّمی عقیده دارد که این قضیّه مقارن سال دوّم المپیاد هفتاد و هفتم روی داده، که تقریباً ۴۷۱ ق. م می‌شود و با اواخر سلطنت خشیارشا مصادف است. چون نوشته‌های پلوتارک بیشتر مورد


  1. Mandane.
  2. Cornelius Nepos.
  3. Thucydide.