و حصارها را برپامیدارند و بنیادها را مرتب میکنند. الآن پادشاه را معلوم باد، که اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد، جزیه و خراج و باج نخواهد داد و بالاخره به پادشاهان زیان خواهد رسید. پس، چونکه ما نمکخانهٔ پادشاه را میخوریم، ما را نشاید، که ضرر پادشاه را ببینیم. لهذا فرستادیم، تا پادشاه را اطلاع دهیم، تا در کتاب تواریخ تفتیش کرده شود و از کتاب تواریخ دریافت کرده بفهمی، که این شهر فتنهانگیز است و ضرر رساننده به پادشاهان و کشورها.
در ایام قدیم در میانش فتنه مینگیختند و بهمین سبب این شهر خراب شد. بنا بر این شاه را اطلاع میدهیم، که اگر این شهر بنا شود و حصارهایش تمام گردد، تو را به این طرف شهر نصیبی نخواهد بود. پس پادشاه به رحوم فرمانفرما و شمشائی کاتب و سایر رفقای ایشان، که در سامره ساکن بودند، و سائر ساکنان ماوراءنهر جواب فرستاد، که سلامتی و اما بعد مکتوبی، که نزد ما فرستادهاید در حضور من واضح خوانده شده و فرمانی از من صادر گشت و تفحّص کرده دریافت کردند، که این شهر از ایام قدیم با پادشاهان مقاومت میکرده و فتنه و فساد در آن واقع میشده و پادشاهان قوی در اورشلیم بودهاند، که بر تمامی ماوراءنهر سلطنت میکردند و جزیه و خراج و باج به ایشان میدادند، پس فرمانی صادر کنید، که آن مردمان را از کار بازدارند و تا حکمی از من صادر نگردد، این شهر بنا نشود. پس با حذر باشید، که در این کار کوتاهی نکنید، زیرا چرا این فساد بر ضرر پادشاهان پیش رود. پس چون نامهٔ ارتخشثتا پادشاه بحضور رحوم و شمشائی کاتب و رفقای ایشان خوانده شد، ایشان بتعجیل نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و آنها را با زور و جفا از کار بازداشتند. آنگاه کارخانه خدا، که در اورشلیم است، تعویق افتاد و تا سال دوّم سلطنت داریوش پادشاه فارس معطّل ماند» .
باب پنجم و ششم
در این باب گفته شده: «آنگاه دو نبی، یعنی حجّی و زکریّا برای یهودیانی، که در یهودا و اورشلیم بودند، بنام خدای اسرائیل، که با ایشان میبود، نبوّت کرد و زرّ بابل و یشوع برخاسته به بنا نمودن خانهٔ خدا، که در اورشلیم است شروع کردند. . . . »
سپس مضمون باب پنجم چنین است: والی ماوراءنهر مانع شده پرسید، کی