فإن یبقنی اللّه ابعث لهاحروبا یری الرّشد ابراقها تکون بوارقها مرهفاتیضیئ المحجّة تألاقها و تضحی النّجوم لها فی النّهارطوالع یغشیک اشراقها یسعّرها فتیة فی الآلهاحتمال الفوادح اخلاقها کباش تناطح عن آل احمدزرق المزاریق ادراقها فقد منع العین طیب المنامو طال بکاها و تأراقها دماء لآل النّبیّ یهیجلک الحزن [و الهمّ]۱ مهراقها تبکّی لها الطّاهرات الحصان حتّی تقرّح آماقها فکیف اصطباری علی لوعةیبرّح بالرّوح احراقها و کیف القرار و لمّا اری۲رجالا تضرّب اعناقها و اخری مصفّدة فی البنود۳ و القد احکم ایثاقها و رأسا طریحا و بطنا جریحاو فخذا مفارقها ساقها ففی القتل و الصّلب للظّالمینشفاء النّفوس و افراقها فإن شدّة اعضلت فاصطبرفباللّه تفتح اغلاقها
خروج سید ناصر کبیر
چون بلعمی بازگشت و محمّد صعلوک بآمل ماند اهل نجم و مزور۴ و جملۀ گیل و دیلم پیش ناصر کبیر جمع آمدند، پسر خویش ابو الحسین احمد را برویان فرستاد و میهم گفتند عاملی بود از آن سامانیان بیرون کردند و ناصر کبیر بکلار رفت، اصفهبد کلار
________________________________________
(۱) - تصحیح قیاسی برای اقامۀ وزن
(۲) - کذا در اصل، و عدم جزم فعل لا بد جهت ضرورت شعر است
(۳) - تصحیح قیاسی و در اصل فی البنوة، ظاهرا این کلمه جمع بند فارسی است بمعنی قید اگرچه این کلمه باین معنی در عربی بنظر نرسید.
(۴) - سایر نسخ: فجم و مرز