میان مردم پیدا شده بود که یا ازو میترسیدند و یا شرم میکردند و پیداست که همین وضع چگونه بیگانگان را بر اوضاع ایران مسلط کرده بود و دولتها نیز وجود مستشار را برای تامین نفوذ خود لازم میدانستند. تردیدی نیست که با این اصول هرگز دولت ایران نمیتوانست پاسبان همهٔ منافع مادی و معنوی کشور باشد و کارگزارانش رموز جدید ادارهٔ مملکت را فرا بگیرند و روزی از وجود بیگانه بینیاز شوند. نظری بتاریخ دورهٔ پیشین نشان میدهد چگونه در مدت صدسال پیدرپی مستشار بایران آورده بودند و هرگز ازیشان بینیاز نشده بودند زیرا که هرگز هیچیک ازین مستشاران آن دلسوزی را که کارگزاران دولتی میبایست داشته باشند نداشتند و البته چنین توقعی از بیگانه نمیتوان داشت. از طرف دیگر هیچ یک ازیشان یک تن از زیردستان خود را تربیت نکرده بود تا روزی بتواند جانشین او بشود زیرا که البته صلاح و صرفهٔ مستشاری در آن بود که همیشه بوجود او محتاج باشند. بهمین جهت بود که درین چند سال تقریباً از همهٔ کشورهای اروپا و آمریکا از فرانسه و انگلستان و آلمان و روسیه و بلژیک و ایتالیا و اتریش و سوئد و دانمارک و سویس و هلند و دول متحدهٔ آمریکا و غیره مستشار بایران آوردند و حتی فرماندهی قسمتهای مختلف ارتش ایران را بافسران بیگانه سپردند.
بهمین جهت یکی از مهمترین مراحل اصلاحات اداری را درین دوره بینیازی از وجود کارگزاران و مستشاران بیگانه باید دانست و ارتش و مالیه و گمرک و پست و تلگراف و صنایع و راهآهن و ژاندارمری و شهربانی بکلی از وجود بیگانگان بینیاز شد و نهتنها هیچ خللی بکار وارد نیامد بلکه کارهای کشور بمراتب بهتر از دورهای که مستشاران در سر کار بودند پیش رفت.