و آشوب فراهم گردانید، و چون در اینهنگام گفتگوی مرزی با عثمانی پیدا شده و رنجشهایی میان دو دولت میبود، او فرصت شمرده باستانبول رفت و در آنجا از دولت نوازش یافت و لقب پاشایی گرفت و بکار هایی میکوشید. ولی در سایهٔ پیشآمدی باو بدگمان گردیدند و آنچه داده بودند پس گرفتند و او کاری نتوانست. لیکن خواهیم دید که پسر دیگرش اسماعیل آقا یاسیمگو بچه کارهایی برخاست.
جنگ ارمنی و مسلمان در قفقاز گفتیم جنگهای ترانسوال و انگلیس، و روس و ژاپون، که در سالهای پیش از مشروطه رخ میداد و روزنامههای فارسی داستانهای آنها را مینوشتند، در همه جا مایه بیداری ایرانیان میشد. و نیز شورش روسستان و جنبش آزادیخواهان آنجا، و کوششهای بس شگفتیکه مینمودند مردم را تکان میداد. در آذربایجان گذشته از اینها، جنک مسلمان و ارمنی در قفقاز، مایه تکان و بیداری میبود.
این جنک را – یا بهتر گویم این خونریزی را – کینه توزی برخی از ارمنیان پیش آورده بود، و چنانکه گفته میشد دولت روس نیز بآتش آن باد میزد. زیرا در نتیجه شکستی که آن دولت را پیش آمده و شورش و آشوب در بیشتر جا ها رخ داده بود، بیم شورش قفقازیان نیز میرفت، و دولت برای جلوگیری از چنان پیش آمدی، و برای سرگرمی مردم، بودن چنین جنگی را در میان مسلمانان و ارمنیان نیک میشمرد.
نخست در ماه بهمن ۱۲۸۳ در باکو جنگی برخاست. بدینسان که روز یکشنبه سیام آنماه (۱۴ ذیالحجه ۱۳۲۲)، ارمنیان آقارضی نامی را که از یکخاندان توانگری و خود جوان نیکی میبود کشتند، و از همانجا خونریزی آغاز گردید، و چهار شبانه روز با سختی در میان میبود. دستههای انبوهی از دو سو، با گناه و بیگناه، کشته شدند، و چند کاخ بلند و بزرگی خوراک آتش گردید. سرانجام بکوشش
حاجی زینالعابدین تقیوف و شیخالاسلام و دیگران آرامش و آشتی