که چون مشروطه باشد نان فراوان و ارزان، و گوشت در دسترس همکی خواهد بود، و بینوایان از نان و کباب سیر خواهند گردید، و بالای منبر انگشتان را پهن کرده و وجب خودرا نشان داده و با همان زبان ترکی روستایی چنین گفتی: «کباب بو اینده کاسب». این گفتههای او نیز ارج دیگری میداشت و مایه دلداری بینوایان میبود.
میرزا علی اکبر مجاهد گاهی بمنبر رفتی و بهمان تندی که در نهاد اوست، از ستمگری درباریان بد گفتی. میرهاشم نیز گاهی سخن راندی. برخی کسانیکه قفقاز یا استانبول را دیده بودند، و آگاهیهایی از پیشرفت اروپا میداشتند، هر یکی که خواستی سر پا ایستاده و سخنانی راندی.
میر ربیع برادر میر هاشم یکبار بپا برخاسته و از محمد علیمیرزا بدگویی کرد و دیوانهوار رخت های خود را پاره ساخت. مردم از رفتار او رنجیدند و دیگر راه ندادند. از خود میر هاشم نیز رفتار بدی دیده میشد. بنام آنکه من پیش افتادهام و مردم را باینجا کشانیدهام بهمه برتری میفروخت و گاهیکه از کونسولخانه بیرون میآمد سید های دوچی و جوانان آنجا را، با تپانچهها بکمر، بپیش و پس خود میانداخت. از همانجا آزردگی پدید آمده بود.
بدینسان روزها میگذشت. در اینجا نیز، همچون تهران، بهمگی شام و ناهار میدادند. چیزی که هست در اینجا چادری نزده و بیشتر مردم در مسجد و پیرامونهای آن گرد میآمدند، و شبها جز سران و پیشروان نمیماندند و دیگران بخانههای خود میرفتند.
پذیرفتن شاه درخواست تبریزیان را اندیشیدنیست که شاه که یکماه و نیم پیش از این، فرمان مشروطه را داده بود و این زمان در تهران نمایندگان شصتگانه دارالشوری برگزیده میشدند، بهر چه پاسخ تبریزیان را زود نداد، و پس از آن کارها ایستادگی چه انگیزه میداشت؟!.. پیداست که جلوگیرهایی در میان میبوده و کارهایی در پرده میرفته که ما هنوز
ندانستهایم. رشته کارهای آذربایجان بیش از همه در دست محمد علیمیرزا میبود