برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۷۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

های ایران دچار چنین دو تیرگی بوده‌اند. بدینسان که در هر شهری مردم بدو دسته بوده‌اند: یکی حیدری و دیگری نعمتی، و هر دسته‌ای با آن دیگری همیشه و در هر کاری همچشمی و دشمنی می‌نموده‌اند و باندک بهانه بکشاکش بر میخاسته‌اند و زدوخورد می‌کرده‌اند. از زمان صفویان این در میان می بوده تا کم کم از سختی افتاده و در بیشتر شهرها از از میان رفته، و تا زمان مشروطه تنها در شهرهای اندکی باز مانده بود که هر چند سال یکبار آواز از آنها برخاستی، بویژه بهنگام محرم که چون دسته ها بستندی و آن نمایشها را نمودندی اوباش میدان یافته به کینه جوییها و خود نماییها پرداختندی.

یکی از آن شهرها قزوین میبود که در همان سال نخست مشروطه در دهم محرم، در بیرون دروازه دو دسته باهم بزد و خورد پرداختند و در میانه دو تن کشته شده و گروهی بیشتر از سی و چهل تن زخمی شدند:

دیگری از آنها شوشتر می بود که تا همین نزدیکیها باز میماند و من در سال ۱۳۰۲ که بخوزستان رفتم برای نخستین بار آن را در آنجا دیدم. شهر بدو بخش شده، یک بخش را نعمتی خانه و دیگری را حیدری خانه میخواندند، و باشندگان هر بخش خود را از دیگران جدا می گرفتند.

دیگری اردبیل می بود که تا آغاز مشروطه باز میماند و در نتیجه آن بود که بر سر برپا کردن انجمن کار بکشاکش و زدوخورد انجامید. چگونگی آنکه در آغاز مشروطه حکمران اردبیل ساعدالملک بود که یکی از نزدیکان محمد علیمیرزا و خود مرد ستمگری می بود. مردم از دست او بناله برخاستند و بدارالشوری و بانجمن ایالتی تبریز تلگرافها کردند. انجمن پافشاری نمود تا او را برداشتند، و پس از آن بود که تلگرافی به میرزا علی اکبر آقا مجتهد بزرگ آنجا کرده درخواست نمود که انجمن ولایتی برپا گرداند. میرزا علی اکبر آقا مردم را در مسجد گرد آورد و تلگراف را بآنان خواند و بهمدستی آنان انجمنی برپا کرد. ولی چون میرزا علی اکبر آقا از سوی نعمتیان می‌بود حیدریان

بهمچشمی برخاستند و آنان نیز به پیشوایی حاجی میرزا ابراهیم آقا

۲۷۰