تکیه دولت و پس از آن تا چند روز در مسجد آدینه و مسجد سپهسالار ختم برایش گزاردند. نمایندگان نیز پاسداری نمودند و تا سه بار نشست بر پا نکردند، و بسر در مجلس تور سیاه کشیدند.
این پادشاه تنها نیکیش آن همراهی بود که با مشروطه می نمود و تا میتوانست و مییارست جلو درباریان و دیگران را میگرفت. در این هنگام، مرگ او، مشروطهخواهان را از آن همراهی بیبهره و کار را بایشان سخت گردانید.
محمد علیمیرزا بجای او بتخت نشست ولی تاجگزاری روز بیست و هشتم دیماه (۴ ذیالحجه) خواستی بود. کارآگاهان دشمنی او را با مشروطه دانسته و بیمناک میبودند. ولی بسیاری فریب دوروییهای او را خورده دلگرم میایستادند.
در همان روزها در مجلس سخنانی بمیان آمد که میرساند که دو سید بیشتر از دیگران فریب رویه کاریهای او را خوردهاند و خوش گمانی فزونتر میدارند. چگونگی آنکه شادروان طباطبائی سخن از انجمن تبریز بمیان آورد و چنین گفت:
«خیلی شکایت از مجلس تبریز دارند. اگر این طور باشد مملکت هرج و مرج خواهد شد مجلس شوری یکی بیشتر نیست آنها نمیدانم چه میگویند این وضع تبریز اسباب اغتشاش شده»
سعدالدوله گفت: «باید صبر کرد تا وکلای آنها بیایند و خودشان بنویسند که آنچه را که پیش گرفتهاند صحیح نیست»
پاسخ داد: «تا منتظر باشید آنها بیایند هرج و مرج خواهد شد».
تقیزاده و حاجی محمد اسماعیل بسخن در آمده و هر یکی جداگانه پاسخ داده و گفتند: آنجا مجلس نیست. انجمن ایالتی است برای رسیدگی بدادخواهی مردم است.
طباطبایی پاسخ داد: «کارش از این بالاتر است حاجی میرزا حسن آقا را مجبور کردند اموال خودش را بایشان واگذار کرد».
باز کسانی از نمایندگان پاسخهایی دادند. بهبهانی گفت: «شاه
خیلی شکایت کرده از وضع مجلس تبریز که اسباب زحمت شد.» پس